اورانوس ( /ˈjʊərənəs/ یا /jʊˈreɪnəs/ ) {در اسطورههای یونان خدای آسمان (οὐρανός) و معادل فارسی آن آهوره} هفتمین سیاره به ترتيب فاصله از خورشيد ، چهارمین سیاره از نظر اندازه و سومین سیاره از نظر جرم است. اورانوس هر ۸۴ سال و ۷ روز یک بار به دور خورشید و هر ۱۰ ساعت و ۴۸ دقیقه یک بار به دور خود میچرخد. اين سياره دارای ۱۵ قمر میباشد ، كه ۵ قمر مهمتر آن عبارتند از : میراندا ، آریل ، آمبریل ، تیتانیا و ابرون. اورانوس را ویلیام هرشل در سال ۱۷۸۱ میلادی کشف کرد.
اورانوس یکی از سیارات مشتریمانند منظومه شمسی است ، كه فاصلهی متوسط آن تا خورشید۲٬۸۶۹٬۶۰۰٬۰۰۰ کیلومتر بوده و ۶۳ بار از كره زمين بزرگتر است. این سیاره با چشم غیر مسلح نيز دیده میشود. محور حرکت وضعی آن کاملا با مدار حرکت انتقالیاش منطبق است. سفرهای اکتشافی به این سیاره کمتر از ده مأموریت بوده ، که شاخصترین آنها مأموریت وُیجر ۲ بود (این فضاپیما در ژانویه ۱۹۸۶ به اورانوس رسید).
تاريخچهی اورانوس
× افسانه شناسی
اورانوس نام یکی از اسطورههای یونانی است که تجسم آسمان (و بهشت) محسوب شده و پدر کرونوس و پدربزرگ زئوس میباشد. وی با گایا (تجسم زمین و مادر اورانوس) همبستر شد و فرزندان متعددی از وی به دنیا آورد. گایا که از این موضوع خسته شده بود ، از کرونوس (یکی از فرزندانش) کمک خواست و آلت تناسلی اورانوس را با داس برید و به دریا افکند. بنابر افسانهای که بین تاریخشناسان مورد اختلاف است ، آفرودیته (الهه عشق) از عطر یا خونی به وجود آمده است که هنگام افکنده شدن آلت تناسلی اورانوس به دریا ، بلند شد.
× کشف
تلسكوپی كه ويليام هرشل با آن سياره اورانوس را كشف كرد.
(واقع در موزه ويليام هرشل ، بث)
سیارهی اورانوس قبل از کشف ، به صورت یک ستاره در کاتالوگ جان فلاستمد (در سال ۱۶۹۰) به عنوان ستاره « ۳۴ ثور » ثبت شده بود. اخترشناس فرانسوی ، پیر لمونیر ، این سیاره را در سالهای بين بین ۱۷۵۰ تا ۱۷۶۹ دوازده بار رصد کرده بود؛ ولی توسط ویلیام هرشل و در خانهاش (كه اکنون موزه اخترشناسی است) - در شهر بث - در ۱۳ مارس ۱۷۸۱ رصد شد و در ۲۶ آوریل ۱۷۸۱ به عنوان دنبالهدار گزارش شد. هرشل آن را به عنوان جرمی که در برابر ستارگان اختلاف منظر دارد گزارش داد. او اینگونه در ژورنال نوشت : « در نزدیکی زتا ثور … یا یک سحابی است یا یک دنبالهدار ». در ۱۷ مارس نوشت : « به دنبال سحابی یا دنبالهدار به این نتیجه رسیدم که دنبالهدار است ، زیرا جایش را تغییر میدهد. » و حتی هنگامی که این جرم را به عنوان کشف به انجمن سلطنتی گزارش میداد باز براین باور بود که دنبالهدار است و این عقیده را داشت تا زمانی که به طور مطلق اثبات شد که اورانوس یک سیاره است.
هرشل در ۲۳ آوریل به ستارهشناس سلطنتی نویل ماسکلین نگاشت : « من نمی دانم چه باید صدایش کرد؛ شاید بتوان آن را سیاره نامید. »
اورانوس توسط ویلیام هرشل و در ۱۳ مارس ۱۷۸۱ به عنوان دنبالهدار کشف شد و نام آن توسط جان بوده پیشنهاد گردید.
× وجه تسمیه
اورانوس واژهای است یونانی به معنای آسمان ، كه البته خدایگان آسمان نیز در میان یونانیان به همین نام خوانده میشد. در زبان غربیان ، از ميان سیارات هشگانه ، اورانوس تنها سیارهای است که نام خود را از افسانههای یونانی برگرفته است (نام سيارات ديگر از افسانههای رومی گرفته شده است).
خواص فیزیکی
محور چرخش اورانوس حدود ۹۸ درجه نسبت به صفحهی مدار سیاره به دور خورشید انحراف دارد؛ بنابراین اورانوس بر خلاف سایر سیارهها ، روی محوری تقریبا افقی میچرخد. انحراف محور اورانوس تأثیر زیادی بر روی قطبهای آن گذاشته و باعث میشود که هر قطب در يک دوره تناوب مداری که ۸۴ سال زمینی طول میکشد ، ۴۲ سال را در روشنایی و ۴۲ سال دیگر را در تاریکی بگذراند. به هر حال ، اورانوس به قدری از خورشید دور است که تفاوت دما در قطبها ، در طول تابستان و زمستان فقط ۲ درجهی سانتیگراد (۳.۶ درجهی فارنهایت) است.
اورانوس سومین سیارهی بزرگ منظومه شمسی بوده و بزرگی آن ۴ برابر زمین است. دوره تناوب مداری این سیاره ۸۴ سال زمینی بوده و بعد از نپتون و پلوتون ، طولانیترین مدار را دارد.
جرم اورانوس ۱۴.۵ برابر جرم زمین و یک بیستم جرم مشتری (بزرگترین سیاره منظومه شمسی) میباشد. میانگین چگالی اورانوس ۱.۲۷ گرم در هر سانتیمتر مکعب یا ۰.۲۴ چگالی متوسط زمین است (این مقدار معادل ۱.۲۵ برابر چگالی آب میباشد). نیروی گرانش این سیاره ۹۰ درصد نیروی گرانش زمین است؛ به این معنا که اگر جسمی در زمین ۱۰۰ گرم وزن داشته باشد ، در اورانوس ۹۰ گرم وزن خواهد داشت. حجم سياره ۵۲ برابر حجم زمین بوده و به دلیل گازی بودن و چرخش سریع ، قطر استوایی آن در حدود ۲ درصد بیشتر از قطر قطبی آن است.
مُشتَری (هُرمُز يا زاوش يا برجیس) بزرگترین سیارهی منظومه شمسی است ، كه به ترتيب فاصله از خورشيد ، پنجمین سیاره - بعد از عطارد و زهره و زمين و مريخ - میباشد.
مشتری معمولا چهارمین شیء درخشان آسمان میباشد (بعد از خورشید ، ماه و سياره زهره)؛ البته گهگاهی مريخ درخشانتر از مشتری به نظر میآید.
جرم مشتری ۲.۵ بار از مجموع جرم سیارات منظومه شمسی بیشتر است. جرم مشتری ۳۱۸ بار بیشتر از جرم زمین میباشد و قطر آن ۱۱ برابر قطر زمین است. مشتری میتواند ۱۳۰۰ زمین را در خود جای دهد. میانگین فاصلهی آن از خورشید در حدود ۷۷۸ میلیون و ۵۰۰ هزار کیلومتر میباشد (یعنی بیشتر از ۵ برابر فاصله زمین از خورشید). ستارهشناسان با تلسکوپهای مستقر در زمین و ماهوارههايی که در مدار زمین میگردند ، به مطالعه مشتری میپردازند. ایالات متحده تاکنون ۶ فضاپیمای بدون سرنشین را به مشتری فرستاده است. در ژوئیه ۱۹۹۴، هنگامی که ۲۱ تکه از دنبالهدار شومیکر-لوی ۹ با اتمسفر سیارهی مشتری برخورد نمود ، ستارهشناسان شاهد رویدادی بسیار تماشايی بودند. این برخورد باعث انفجارهای مهیبی شد که بعضی از آنها قطری بزرگتر از قطر زمین داشت.
حلقههای نپتون در فاصله ۴۰۰۰۰ تا ۶۳۰۰۰ کیلومتری (۲۵۰۰۰ تا ۳۹۰۰۰ مایلی) نپتون گسترده شدهاند. این حلقهها بسیار تیره هستند. یکی از آنها عریض و سه حلقهی دیگر باریک میباشند. نام حلقههای آدامز و لووریه از نام دو ستارهشناسی که وجود و موقعیت سیاره نپتون را پیشبینی کرده بودند ، گرفته شده است. نام حلقهی گاله از نام ستارهشناس آلمانی ، یوهان گاله (۱۹۱۰-۱۸۱۲) - که نپتون را کشف نمود - گرفته شده است. کاوشگر فضایی وُیجر ۲ ، انبوهی از مواد حلقوی در حلقه آدامز کشف نمود که ستارهشناسان هنوز توضیحی برای وجود آنها نیافتهاند.
در مدتی کمتر از ۱۰۰ میلیون سال ، قمر تریتون وارد محدودهی روش نپتون (کوتاهترین فاصله از یک جسم اصلی ، که در آن یک جسم تابع میتواند بدون آنکه توسط نیروهای جاذبه متلاشی شود ، دور بزند) خواهد شد. نیروهای کششی میتوانند قمرهایی را که در این محدوده قرار دارند ، بسته به نوع مواد تشکیلدهنده ، متلاشی کنند. احتمال دارد تریتون به سنگریزههایی تبدیل شده و حلقهای زیبا به دور نپتون تشکیل دهد.
صورت فلکی یا پیکر آسمانی مجموعهای از ستارهها میباشد که از زمین به شکل خاصی تشبیه شده و نامگذاری شده است. در واقعیت سه بعدی ، ستارگان یک پیکر آسمانی لزوما به هم نزدیک نیستند و ربطی به هم ندارند؛ و قرار دادن آنها در یک مجموعه صرفا به خاطر نزدیکی ظاهری آنها از دیدگاه زمینی است. دستهبندی ظاهری ستارگان به صورت پیکرهای آسمانی از نظر نشانیدهی و تهیه نقشههای آسانفهم آسمان مفید است. مطالعات باستانشناسی نشان میدهد که نگارههای نقاشی شده بر روی دیوارهای غار لاسکو - در جنوب فرانسه - حاوی نشانههای نجومی است. گمان میرود خوشه ستارهای پروین در کنار خوشه قلائص (صورت فلکی گاو) بر روی این نگارهها نمایش
نگاره سنگی در غار لاسكو
داده شده است. شاید انسانهای دوران پارینهسنگی (۳۰٬۰۰۰ تا ۲۶٬۰۰۰ سال پیش از میلاد) نخستین کسانی بودند که چهار جهت اصلی را تشخیص دادند. در اواخر دوره پارینهسنگی (۲۰٬۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰ سال پیش از میلاد) در فرانسه هنر ساخت ابزارهای سنگی به اوج خود رسید و در آن هنگام اندیشه نخستین صورتهای فلکی پایهگذاری شد. این را در آثار باقیماندهٔ نقشهای درون غارهای این دوران میتوان یافت. در دره میرملاس و همیان در شمال کوهدشت لرستان نیز پناهگاههایی از این دوران وجود دارند. در این پناهگاهها نقشهای رنگدار زیادی است. حدود ۱۶٬۰۰۰ تا ۸٬۰۰۰ سال پیش از میلاد ، کمکم اسامی گروههای ستارهای (صورت فلکی) به سه دستهی نمادین تغییر کرد. دنیای پایینی ، میانی و بالایی. حدود ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد ، عصر یخبندان در اروپا به پایان رسید. با گرم شدن زمين ، علفزارها و دشتهای اروپا جای خود را به جنگلها دادند و دوران نوسنگی آغاز شد. در این دوره ، انسانها به جای شکار و جمعآوری غذا به کشاورزی و تولید غذا میپرداختند. از این رو نیاز آنها به وضعیت آب و هوا ، و دانستن فصلها بیشتر شد. به این ترتیب به مسیر سالانه خورشید در آسمان توجه بیشتری کردند. میتوان گفت حدود ۵٬۶۰۰ سال پیش از میلاد ، چهار صورت فلکی در آسمان شکل گرفته بودند : دو پیکر ، سنبله ، قوس و ماهی. اين چهار صورت فلكی نمایانگر نقاط اعتدال و انقلابهای آن زمان بودند و مبنای صورتهای فلکی منطقةالبروجی امروزی شدند.
بدون شک يکی از مشهورترين مجموعه ستارههای درون آسمان ، هفت ستارهی صورت فلكی دب اکبر (Ursa Major) هستند ، که با هم دُم و قسمت پايينتنهی يک خرس را تشکيل میدهند (بقيه اين خرس توسط ستارههای کم نورتر کامل میشود). دب اکبر سومین صورت فلکی بزرگ آسمان است. در اسطورههای یونان خرس بزرگ دارای دو شخصیت است : یکی به عنوان معشوقهی Zeus و Adrasteia که Callisto نام داشت و دیگری به عنوان درختی که از زیوس - در هنگام کودکی - نگهداری کرد. داستانهای بسیاری در مورد چگونگی تبدیل شدن Callisto به خرس بزرگ وجود دارد که ما به یکی از آنها میپردازیم. معمولا Callisto را دختر شاه آرکاد (قسمتی در یونان) - که Lycaon نام داشت - میدانند؛ ولی در یک داستان دیگر او را دختر پسر این شاه (Ceteus) میدانند. در این نسخه او Ceteus، صورت فلکی هرکول است ، که زانو زده و دست خود را به سمت خدا دراز کرده و به او التماس میکند تا دخترش را به خرس تبديل كند. Callisto عضو و پیرو الههی ماه و شکار (Artemis) شد. او مانند Artemis لباس میپوشید و موهای خود را میبست ، و خیلی زود به عنوان شکارچی محبوب و همراه Artemis شناخته شد. او قسم پاکدامنی و نجابت را برای Artemis خورد. یک روز وقتی Callisto در بیشه ، زیر سایه یک درخت دراز کشیده بود ، زیوس تغییر شکل داد و به او نزدیک شد. زیوس خود را به شکل Artemis درآورد و Callisto را بغل کرد. قبل از اینکه دختر از وحشت کاری انجام دهد ، خود را به شکل واقعی برگرداند و به او تجاوز کرد.
یک روز گرم وقتی که گروه شکار به نزدیکی رودی رسیدند ، تصمیم به شکار گرفتند و Artemis لباسهایش را درآورد و بقیه را به رودخانه راهنمایی کرد. Callisto نيز در کمال بیمیلی لباسهایش را درآورد و شکم برآمدهی او - که نشانه حاملگی بود - نمایان شد. Artemis او را رسوا کرد و از گروه خود اخراج کرد. بدترین زمان موقعی بود که او پسری به نام Arcas به دنیا آورد. هرا (Hera) ، همسر زیوس ، که شوهر خود را میشناخت و این مسأله را فهمیده بود تصمیم گرفت که انتقام بگیرد. هرا موهای Callisto را گرفت و روی زمین کشید. بعد از آن ، روی دستها و پاهای Callisto ، موهای سیاه شروع به جوانه زدن کرد و دستها و پاهای او به شکل پنجه درآمدند و در آخر به شکل یک خرس درآمد. برای ۱۵ سال او در جنگل زندگی کرد (او به شکل خرس بود ولی مغز انسان داشت). روزی گروهی را مشغول شکار دید و پسر خود Arcas را بین آنها تشخیص داد. او سعی کرد به پسرش نزدیک شود ولی Arcas ترسید و سعی کرد که خرس را متواری کند ولی در همان هنگام زیوس یک گردباد فرستاد که هر دوی آنها را به آسمان برد (Callisto را به دب اکبر و Arcas را به صورت فلکی Boötes تبدیل کرد).
صورت فلكی اریون
اريون (Orion) يکی از شناخته شدهترين صورتهای فلکی است. حتی کسانی که ستــارهشناس نيستند به راحتی میتواننــد آن را پيــدا کنند. طبق افســـانهی ihd یونــانی ، اریون پسر Poseidon (خدای دريا) و Euryale (دختر شاه Crete) بود. خدای دريا به او قدرت داد تا بتواند بر روی آب راه برود. در اديسهی هومر او را يک شکارچی بزرگ - که با يک چماق برنزی مسلح است - توصيف کرده است. در آسمان دو صورت فلکی سگ بزرگ و سگ کوجک (Canis Major & Canis Minor) او را تعقيب میکنند. در جزيرهی Chios ، اريون سعی در عشقبازی با Merope (دختر شاه Oenopion) داشت ، ولی موفق نشد. يک شب وقتی که Merope شراب نوشيده بود سعی کرد که او را بدزدد. برای تنبيه او شاه دستور داد که چشمهای او را در بياورند و او را از جزيره بيـــرون کنند. او به سمت شمــال به طرف جزيـــرهی Lemnos به راه افتـــاد و در آن جزيــره ، Hephaestus يکی از دستيارهای خود (Cedalion) را به او داد تا نقش چشــم او را بازی کند. او به طـــرف شرق - جايی که خورشيد طلوع میکند - حرکت کرد ، به اميد اينکه طبق گفته یکی از خدایان ، چشمهای او شفا پيدا کند؛ كه البتــه با طلوع خورشيد چشمهای او به طرز معجزهآسايی خوب شد. اریون با ستـــارههای Pleiades (خوشه پروین) که در صورت فلکی گاو نر قرار دارند مرتبط است.Pleiades هفت خواهر بودند که دختر Atlas و Pleione میباشند. طبق یک داستان ، اریون عاشق Pleiades شد و آنها را تعقیب کرد. زیوس آنها را دزدید و در آسمان قرار داد (جایی که هر شب اریون به دنبال آنهاست).
داستان مرگ اریون بسيار متضاد هست. Aratus , Eratosthenes و Hyginus عقیده داشتند که عقرب در این داستان نقشی داشته است. روزی اریون لاف زد که بزرگترین شکارچی است و این خبــر به گــوش خـــدای شــکار (Artemis) و مادر الههی شکار (Leto) رسید. او میگفت که میتواند هر غولی را بر روی زمین بکشد. از این حرف ، زمین شروع به لرزیدن کرد و شکافی در زمین ظاهر شد و از این شکاف يک عقرب (صورت فلکی Scorpius و یا کژدم) بیرون آمد و اریون را نیش زد. ولی طبق گفته Aratus ، اریون سعی داشت الهه ماه و شکار را بدزدد و این الهه باعث لرزش زمین و بیرون آمدن عقرب شد. طبق گفته Ovid ، اریون هنگام نجات Leto از دست این عقرب کشته شد. در این داستانها اریون و عقرب در دو حهت مخالف در آسمان قرار دارند و زمانی که عقرب در شرق طلوع میکند ، اریون به غرب فرار میکند. اریون بیچاره هنوز از گزیده شدن توسط عقرب میترسد.
آیا میتوان در یک شب ، تمام صورتهای فلکی را مشاهده کرد؟
جواب اين سؤال منفی است؛ زيرا :
۱- به دلیل نور شدید خورشید ، تعدادی از آنها در روشنایی روز قرار گرفته و قابل مشاهده نمیباشند. برای دیدن این صورتهای فلكی باید چند ماه صبر کرد ، تا در نتیجهی چرخش زمين به دور خورشید ، خورشيد از آن منطقهی آسمان دور شود.
۲- در هر لحظه تنها نیمی از کرهی آسمان در بالای افق قرار دارد؛ یعنی در هر لحظه نیمی از ۸۸ صورت فلکی قابل مشاهده هستند. بعد از گذشت هر ساعتی بعداز غروب خورشید ، در سمت شرق صورتهای فلکی جدید ظاهر میشوند و صورتهای فلکی دیگری هم در سمت غرب غروب کرده و ناپدید میشوند؛ و این داستان ادامه دارد تا زمان طلوع خورشید در شرق آسمان (البته این مسأله در مورد صورتهای فلکی حول قطبی مصداق ندارد).
۳- با توجه به مکان شما در روی کره زمین همواره تعداد مشخصی صورت فلکی قابل مشاهده است و هر چقدر هم صبر کنید نمیتوانید تعدادی را ببینید. یعنی بعضی از صورتهای فلکی از افق مکان شما هرگز طلوع و غروب نمیکنند. برای دیدن این صورتهای فلکی باید به مناطق جنوبیتر کره زمین - برای مثال : منطقه استوا - سفر کنید. برای مشخص کردن آن دسته از صورتهای فلکی که از منطقه شما قابل مشاهده نیستند (اگر در نیمکره شمالی زمین ساکن هستید) عرض جغرافیایی محلتان را از عدد ۹۰ کم کنید. ستارههایی که میل آنها از این مقدار منفیتر (کوچکتر) است ، از مکان شما قابل مشاهده نخواهند بود. بدین طریق به کمک یک نقشهی ستارهای کل آسمان میتوانید نام صورتهای فلکی غیر قابل مشاهده از مکانتان را پیدا کنید.
سیاره كوتوله تعبیری است که در سال ۲۰۰۶ ميلادی ، اتحادیه بینالمللی اخترشناسی - که مرجع رسمی برای نو آوردن زبانزدها و واژههای مربوط به اخترشناسی است - به هر جرم آسمانی داده ، كه در منظومه شمسی واقع بوده و دارای ۴ ویژگی زیر است :
۱- در مداری مخصوص به دور خورشيد میگردد.
۲- دارای جرمی است که به آن توان گرانشی میدهد و باعث میشود كه شکل نسبتا گرد و همسان داشته باشد.
۳- اجرامی را که در همسایگی مدارش هستند ، تمیز نکرده است.
۴- قمر یک سیارهی ديگر نیست.
به اين ترتيب پلوتو ، سدنا و زنا (كه حالا ديگر اريس خوانده میشود) جزء سيارات كوتوله محسوب میشوند و قرار بر آن است كه پلوتو و ساير اجرام نسبتا بزرگ در كمربند كوئيپر ، از اين پس وارد فهرست سيارهها نشوند؛ بنابراين فهرست سيارات منظومه شمسی تثبيت شده و به هشت سياره تقليل يافته است.
ليست سيارات كوتوله در منظومه شمسی
نام
قطر (بر حسب Km)
جرم (1021Kg×)
گرانش (M/S2)
سرعت حركت (Km/S)
دوره چرخش (روز)
پلوتو
30±2306
13.05
0.58
1.2
- 6.39
سدنا
-
-
-
-
-
سرس
3.2±974.6
0.95
0.27
0.51
0.38
هائوميا
1150
0.1±4.2
0.44~
0.84~
-
ماكی ماكی
1500
4~
0.5~
0.8~
-
اريس
100±2400
16.7
0.8~
1.3
0.3~
هائومیا
هائومیا(به انگلیسی : Haumea) یک سیاره کوتوله در کمربند کوئیپر و با یک سوم جرم پلوتو است ، كه در سال ۲۰۰۴ (در دانشگاه کلتچ ، توسط تیم مایکل ای براون) کشف شد (البته تیم اوریتز نيز در سال ۲۰۰۵ - در اسپانیا - مستقلا این سیاره کوتوله را کشف کرد). اين جرم آسمانی در ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۸ توسط اتحادیه بینالمللی اخترشناسی به عنوان یک سیاره کوتوله پذیرفته شد و نام هائومیا - که یک اسطوره هاوائی است - بر آن نهاده شد.
سدنا ۹۰۳۷۷ یک جرم فرانپتونی با قطری حدود ۱۱۸۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر میباشد ، كه در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۳ به دست یک گروه از اخترشناسان با نامهای مایک براون ، چاد توریجیلو و دیوید رابینو ویتزو در كاليفرنيا و هاوايی كشف شد. اين جرم فرانپتونی - که نام علمی آن « UB-313 ، 2003 » است - دهمین سیاره منظومه شمسی به حساب میآيد. انجمن بینالمللی اخترشناسی ، اکتشاف دهمین سیارهی در حال گردش به دور خورشيد را ، که در مرز منظومه شمسی قرار دارد ، تأیید کرده است.
شاید در آینده انجمن جهانی اخترشناسی ، سدنا را یک سياره كوتوله به شمار آورد. هم اکنون سدنا یک نمایندهٔ افزوده شده به گروه سيارات كوتوله است.
سدنا در فرهنگ اسكيمو به معنای « الهه درياها » میباشد.
مدار سدنا
سدنا مداری غیر عادی دارد ، که اوج آن بارها دورتر از بیرونیترین مرز کمربند کویپر است. فاصلهی این جرم فرانپتونی از خورشید ، بیش از دو برابر فاصلهی پلوتون از خورشید است (تاکنون تصور میشد كه پلوتون دورافتادهترین سیارهی منظومه شمسی میباشد). جرم سدنا حداقل به اندازه پلوتون است. فاصله متوسط سیاره نپتون و پلوتون از خورشید ، به ترتیب ۳۰.۱ و ۳۹.۵ برابر فاصلهی متوسط زمين از خورشید بوده ، که خود به بیش از ۱۵۰ میلیون کیلومتر میرسد و آن را یک واحد اخترشناسی (AU) مینامند. سدنا ده هزار و پانصد سال ، يک بار گردش در مدار خود را تكميل میكند. این سياره بزرگترین جرم آسمانی است که از زمان اکتشاف نپتون - در سال ۱۸۴۶ - در مدار خورشید کشف میشود. هنوز جزئیات کاملی در مورد این جرم آسمانی در دست نیست؛ اما مشخص شده است که در مداری نامتعارف گردش میکند و فاصله آن با خورشید هرگز کمتر از فاصله نپتون با مرکز منظومه شمسی نمیشود و بخش اعظم مدار آن در فاصلهای دورتر از سیاره پلوتون قرار دارد.
جنس و اندازه
به گفته اخترشناسان ، کمابیش مشخص است که سياره سدنا از یخ و تودههای سنگ تشکیل یافته است. به دلیل خاصیت این جرم در انعکاس نور ، اندازهگیری آن با خطای قابل توجهی همراه بوده و هنوز ابعاد واقعی آن مشخص نشده است.
دما
تصور میشود كه سدنا سردترين جرم منظومه شمسی باشد ، به طوری كه درجه حرارت آن هرگز از ۲۴۰- درجه سلسيوس تجاوز نمیكند.
نپتون هشتمین و آخرین سیارهی شناخته شده در منظومه شمسی میباشد ، كه بعد از اورانوس قرار داشته و چهارمين سياره غولپيكر به حساب میآيد. این سياره به عنوان خدای دریا و همزاد اورانوس نامگذاری شده است.
نپتون از لحاظ اندازه و ساختار شبیه به سیارهی همسایهاش ، اورانوس ، میباشد. جو آن به خاطر وجود مقادير زيادی گاز متان ، آبی رنگ و درخشان است. شکلهای ابر مانند متعدی روی اين سیاره وجود دارند ، که مهمترین آنها لکه سیاه بزرگ نام دارد؛ این لکه ، مجموعه طوفانی عظیمی به بزرگی کره زمین است.
قطر نپتون در منطقه استوایی ۴۹،۵۲۸ کیلومتر (تقریبا ۴ برابر قطر زمین) است. این سیاره ۱۷ برابر سياره زمين وزن دارد ، اما چگالی آن از چگالی زمین کمتر است.
نپتون ۱۳ قمر و چندین حلقه دارد. اين سياره در مداری بیضی شکل به دور خورشيد در گردش است. میانگین فاصلهی آن از خورشید حدود ۴،۴۹۵،۰۶۰،۰۰۰ کیلومتر میباشد. یک سال در این سیاره ، معادل ۱۶۵ سال زمینی است. نپتون علاوه بر گردش مداری ، دارای گردش وضعی - حول محور فرضی عمودی خود - نیز میباشد. زاویهی انحراف محور این سیاره ۲۸ درجه است. یک دور گردش وضعی این سیاره ، در مدت زمان ۱۶ ساعت و ۷ دقیقه انجام میگیرد.
سیاره نپتون ، در بین سالهای ۱۷۹۰ تا ۱۸۴۰ ميلادی ، بر اثر اختلالاتی که در مدار اورانوس مشاهده گرديد ، كشف شد.
ویژگیها
سیاره نپتون را معمولا به رنگ آبی میشناسند؛ رنگ آبی سياره به اين دليل است که گاز متان موجود در جو ، رنگ سرخ را جذب کرده و آبی حاصل از طیف نوری خورشید را باز میتاباند.
اين سياره از نظر ساختاری بسیار شبیه به سایر سیارات گازی - به خصوص اورانوس - است . تفاوتی که در ساختار سیاراتی مانند اورانوس و نپتون دیده میشود ، عدم حضور هیدروژن فلزی مایع است ، که در عوض آن به یک ساختار متراکم آبمانندی در اطراف هسته میرسیم. لایهی بیرونیتر نپتون متشکل از هیدروژن ملکولی مایع و هلیوم مایع است.
اتمسفر و جو نپتون آبی رنگ است و درصد بازتابش بالايی دارد ، که حاکی از وجود یک جو غلیظ است. بر طبق تحقیقات ، حضور مقادیری متان نیز در این سیاره تأیید شده است. به طور كلی ترکیبات جو این سیاره به مانند سایر سیارات غولپیکر گازی شامل ۸۰ تا ۸۵ درصد هیدروژن و ۱۵ تا ۱۹ درصد هلیوم میباشد.
تقریبا ۱۶۵ سال طول میکشد تا نپتون یک بار به دور خورشید بگردد. بنابراین از زمان کشف آن (در سال ۱۸۶۴) تاکنون (سال ۲۰۱۱) تقريبا یک بار به دور خورشید گشته است.
دوره تناوب چرخشی نپتون ۱۷ ساعت و ۵۰ دقیقه است. سرعت گریز از جاذبهی آن نیز چیزی در حدود ۲۳ کیلومتر بر ثانیه میباشد. اين سياره دارای دو قمر بزرگ به نامهای نيراید و تریتون بوده و تعداد بسیار زیادی قمرکوچک دارد.
پیش از این انتظار میرفت که نپتون از نظر جوی آرامتر از اورانوس باشد ، ولی وُیجر ۲ نشان داد که بادهای نپتون بسیار بسیار شدید هستند؛ سرعت این بادها به ۶۴۰ کیلومتر در ساعت میرسد.
زُحَل يا كيوان پس از مشتری ، دومین سیارهی بزرگ منظومه شمسی ماست و بر اساس فاصله از خورشيد ششمین سیاره میباشد. زحل یک گلولهی گازی غولپیکر است و چگالیاش بسیار کم میباشد ، به طوری که اگر در آب بیافتد روی آب شناور میماند. یک روز کامل در زحل برابر ۱۰ ساعت و ۳۹ دقیقه در زمین میباشد ، ولی یک سال آن ۲۹.۵ برابر سال زمینی است. از آنجایی که مدار استوایی زحل تقریبا همانند زمين در ۲۷ درجه میباشد ، تغییرات زاویهی سیاره نسبت به خورشید شبیه به زمین بوده و همانند زمين دارای چهار فصل است. جنس اين سیاره همانند مشتری از گاز بوده و بیشترین گازی که در جو آن موجود است هیدروژن میباشد (در جو زحل مقداری کمی هم هلیوم و متان وجود دارد). جرم حجمی سیاره زحل از آب کمتر بوده و از این لحاظ در نوع خود در میان دیگر سیارات منظومه شمسی یگانه میباشد. سرعت حرکت آن به دور خود بسيار زياد بوده و به همين دليل در قطبهای آن نوعی حالت تختی مشاهده میشود.
در آسمان شب زمین ، زحل به دلیل اندازه بزرگش ، دارای جوی درخشان است. زیبایی زحل به خاطر نوارهای روشن حلقههای اطراف و نیز به خاطر قمرهای زیادش است.
زحل از جنبههای زیادی شبیه مشتری است ، جز اینکه در اطراف آن چندین حلقه شگفتانگیز وجود دارد. جرم زحل ، صد برابر جرم زمین است.
ویژگیهای فیزیکی
زحل شباهت قابل توجهی به مشتری دارد ، ولی کمی کوچکتر بوده و جرمی کمتر از جرم مشتری دارد. اين سياره کمترین چگالی حجمی را نسبت به ديگر سیارات منظومه دارد. ساختار جو آن با کمربندهایی که به موازات استوا امتداد دارند ، همانند است. آشفتگیهای کمربندهای زحل خیلی کمتر از مشتری است (تاکنون از روی زمین فقط ۱۰ لکه مشاهده شدهاند). جو زحل ترکیب خیلی مشابهی با جو مشتری دارد. تاکنون متان (CH4) ، آمونیــاک (NH3) ، اتان (C2H6) ، فسفیـــن (PH3) ، استیلن (C2H2) ، متیـــل استیل (C3H4) ، پروپان (C3H8) و هیدروژن مولکولی (H2) در جو زحل آشکار شده است.
ابرهای زحل خیلی کم رنگتر از ابرهای مشتری به نظر میرسند ، چون دمای زحل کمتر از دمای مشتری است. ابرهای زحل در لایه پایینتر جو سياره قرار میگیرند. درون زحل احتمالا ترکیب مشتری را دارد. تخمینهای نظری مقادیر حدود ۷۴% هیدروژن ، ۲۴% هلیوم و ۲% عناصر سنگینتر را پیشنهاد میکند. این ترکیب تقریبا مشابه ترکیبات خورشید است. زحل ممکن است یک هستهی سنگین کوچک به قطر ۲۰ هزار کیلومتر و جرمی معادل ۲۰Mφ را داشته باشد.
بهرام یا مریخ بر اساس فاصله از خورشيد ، چهارمین سیاره در منظومه خورشيدی است که در مداری طویلتر از زمين و با سرعتی کمتر از زمین حرکت میکند. هر بار چرخش مريخ به دور خورشید ، ۶۸۷ روز زمینی طول میکشد (شب و روز کمی طولانیتر از کره زمین دارد).
بزرگی مريخ حدودا نصف زمین است و قطر آن ۶۷۹۰ کیلومتر میباشد (مقایسه کنید با قطر زمین : ۱۲۷۵۶ کیلومتر).
جو سياره مريخ سرخ فام است و در آسمان شب از زمین نیز سرخی آن دیده میشود. اين سياره دارای دو قمر کوچک به نامهای فوبوس و دِیموس میباشد که شکلی نامنظم دارند. این دو قمر احتمالا شهابسنگهایی هستند که در مدار مريخ به دام افتادهاند. اگر شخصی در کره مریخ باشد مشاهده خواهد کرد که فوبوس ، در یک روز ، سه بار طلوع و غروب میکند. دیموس نصف فوبوس بوده و چنانچه از مریخ به آن نگاه کنیم شبیه به یک ستاره خواهد بود تا یک قمر.
مساحت سطح مريخ برابر با مساحت خشکیهای روی زمین است. اين سياره همانند زمین ، یخهای قطبی ، درههای عمیق ، کوه ، غبار ، طوفان و ... دارد. در دشتهای آن مانند كره ماه ، گودالهایی حاصل از برخورد سنگهای آسمانی دیده میشود. با وجود اندازه کوچکش ، بلندترین قلهی منظومه شمسی یعنی کوه المپوس و بزرگترین درهی منظومه شمسی در این سیاره پیدا شده است. فرسوده بودن بیشتر دهانههای برخوردی سیاره مريخ ، نشان دهندهٔ فعالیتهای زیاد زمینشناختی در این سیاره است.
روزهای مريخ ۲۴ ساعت و ۳۷ دقیقه طول میکشد. از آنجا که محور اين سیاره همانند زمین ۲۴ درجه کج است ، در این سیاره نیز فصلهای سال وجود دارند؛ اما هر سال مريخی تقریبا دو برابر سال زمینی (یعنی ۶۷۸ روز زمينی) طول میکشد.
ویژگیهای فیزیکی
مریخ شعاعی در حدود نصف شعاع زمین داشته و نيز از زمین کم چگال تر است (حجمی برابر ۱۵٪ و جرمی برابر ۱۱٪ زمین دارد). مساحت سطح آن تنها اندکی کمتر از مجموع سطوح خشکیهای زمین است. مریخ نسبت به عطارد بزرگتر و دارای جرم بیشتر بوده و در نتیجه چگالتر است. این موضوع سبب شده است نیروی گرانش بیشتری در سطح عطارد وجود داشته باشد.
مریخ از نظر اندازه ، جرم و جاذبه سطح ، حالتی بین زمین و ماه دارد؛ کره ماه قطری برابر نصف قطر مریخ دارد ، در حالی که قطر زمین دو برابر قطر مریخ است. زمین دارای جرمی در حدود ده برابر جرم مریخ است ، در حالیکه جرم ماه ده برابر کمتر از مریخ است.
اشکال سطحی مریخ از فاصله دور
چون یک ستارهشناس بایستی از میان جو ، سیمای مریخ را نظاره کند ، معمولا سیمای مذکور به وضوح دیده نمیشود. یک تلسکوپ کوچک ، ویژگیهای اصلی سطح ، کلاهکهای قطبی سفید ، نواحی نارنجی متمایل به قرمز و سطوح تاریکتر را نشان میدهد. اشکال سطحی قابل رؤیت روی مریخ ، در مقابل رنگ نارنجی متمایل به قرمز بقیه سطح ، ظاهرا سطوح خاکستری متمایل به سبز تیره هستند. این سبزی تولید شده ناشی از خطای بینایی است که تباین بین سطوح نورانی و تاریک منشأ آن هستند.
نواحی تاریک واقعا سبز نیستند؛ آنها در واقع قرمز با شدت خیلی زیاد و در ناحیه قرمز طیف میباشند. نواحی نارنجی و زرد قهوهای تقریبا ۷۰ درصد سطح مریخ را تشکیل میدهند. آنها ظاهری متمایل به قرمز را به مریخ میدهند.
منظومه شمسی (به فارسی : سامانه خورشیدی ، به انگليسی : Solar System) یک سامانهی ستارهای است. اين سامانه متشکل از خورشيد و اجرام فضایی میباشد که در دام گرانش خورشيد افتاده و به دور آن میچرخند. این اجرام شامل ۹ سیارهی پيشتر شناخته شده (با نامهای عطارد ٬ زهره ٬ زمين ، مريخ ٬ مشتری ، زحل ٬ اورانوس ، نپتون و پلوتون) و يک سياره تازه كشف شده (با نام سدنا) ، به همراه تعدادی سيارک ، سیاره کوتوله ، دنبالهدار ، شهابسنگ و تعداد زيادی قمر میباشد.
توجه : امروزه انجمن جهانی اخترشناسی ، پلوتو و سدنا را جزء سيارات كوتوله به حساب میآورد.
کهکشانهای ناهمگون یا بیقائده هیچ شکل یا ساختار سامانبندی شدهای ندارند. آنها دارای جرم بیشتری از کهکشانهای دیگر هستند و بیشتر ستارههای موجود در آنها دارای طول عمر کم و درخشان میباشند. با وجود اینکه بسیاری از کهکشانهای ناهمگون در بر گیرندهی نواحی تابان گازی هستند که ستارهها در آنها ساخته میشوند ، اما بیشتر گاز میان ستارهای کهکشانها بایستی فشرده شود تا ستارههای تازهای بسازند. نزدیک به پنج درصد از هزار کهکشان درخشان را کهکشانهای ناهمگون تشکیل میدهند؛ این در حالی است که یک چهارم كل کهکشانهای شناخته شده ، کهکشانهای ناهمگون هستند.
۲- کهکشان مارپیچی
کهکشانهای مارپیچی دارای بازوهایی هستند که شکلی مارپیچی در پیرامون برآمدگی میانهای یا هسته ، قـُرصی ایجاد میکنند ، که چرخش هسته با چرخش بازوهای آن همراه میشود. جوانترین ستارههای کهکشانهای مارپیچی در بازوهای کم توده یافت میشوند و ستارههای کهن بیشتر در هستهی فشرده جای دارند. کهنترین ستارهها در هالههای کروی پراکنده جای دارند و پیرامون قـُرص کهکشانی را فرا گرفتهاند. این بازوها همچنین دارای غبار و گاز فراوانی هستند که منجر به ساخته شدن ستارههای تازه میشود.
۳- کهکشان مارپیچی میلهای
یک کهکشان مارپیچی میلهای دارای یک هسته برآمدگی میانهای کشیده شده و میلهای شکل است. همزمان با چرخش هسته ، این طور به نظر میرسد که در هر سوی هسته یک بازو نیز میچرخد. برخی ستارهشناسان بر این باورند که کهکشان راه شیری نیز یک کهکشان مارپیچی میلهای است. شکل کهکشانهای مارپیچی و کهکشانهای مارپیچی میلهای ، از کهکشانهای با برآمدگیهای میانهای بزرگ با بازوهای نه چندان به هم پیوسته تا کهکشاهای با برآمدگیهای مرکزی کوچک و بازوهای آزاد متغیر است. اگر چه کهکشانهای مارپیچی و مارپیچی میلهای پیش از این به عنوان دو گونه کهکشان جدا دستهبندی میشدند ، ولی امروزه ستارهشناسان آنها را همانند میدانند.
۴- کهکشان بیضوی
کهکشانهای بیضوی از دید شکل ، از شکل بیضیگون (شبیه توپ راگبی) تا شکل کروی متغیر هستند و اشکالی میان این دو نیز یافت میشوند. برعكس کهکشانهای دیگر که نوری آبی از ستارههای فروزان و کم عمر منعکس میکنند ، کهکشانهای بیضوی زرد رنگ دیده میشوند. علت این امر توقف ساخته شدن ستارهها در این کهکشانها میباشد. البته هنوز هم کمابیش از آنها ستارههای غولپيكر سرخ رنگ ، که دارای طول عمر زیادی هستند ، به دست میآید.
ریشهشناسی واژهی کهکشان (Galaxy)
کلمه galaxy از کلمهی يونانی galaktikos یا kyklos یا galaxias گرفته شده است و معنای آن راه منحنی شکل شیری رنگ است. این دگرگونی به دلیل ظاهر دیده شدهی کهکشان راه شیری در آسمان است. این ریشهشناسی واژه از یک افسانه کهن یونانی گرفته شده است. هنگامی که زئوس پسر نوزاد هرکول را ، که به وسیله یک بانوی فناپذیر زاده شده بود ، در میان سینههای همسرش (که هرا نام داشت) قرار داد تا او شیر خدایی را بنوشد و درپایان فناناپذیر شود ، پس از اینکه هرا ازخواب بیدار میشود نوزادی را میبیند که در حال نوشیدن شیر است؛ زن نیز از ترس ، کودک را از سینهاش به دور دست پرت میکند و فوارهای از شیر به آسمان پاشیده میشود ، که سرانجام نوار شیری رنگ و درخشانی پدید میآید ، که ما امروزه به آن راه شیری میگوییم. در ادبیات واژه Galaxy با حــــرف G بزرگ تعبیر کهکشان راه شیری است ، تا کهکشان ما را از میلیـــاردها کهکشـــان دیگر جدا کند. عبـــارت راه شیری (Milky Way) نخستین بار در مجموعه شعری به نام خانه شهرت (در سال 1380 میلادی) به دست یک شاعر انگلیسی به نام Chaucer به کار برده شد. هنگامی که ویلیام هرسچل مبادرت به فهرست کردن اجرام آسمانی کرد ، او از عبارت ابر مارپیچی برای کهکشان ام-31 بهره برد. این اجرام بعدها تحت عنوان « ممالک بیکران هزارگونه ستارگان » تعبیر شدند و زمانی كه فاصله نجومی و باورنکردنی این اجرام درخشان آسکار شد لقب « جزائر کائنات » به آنها داده شد. البته چون کائنات به همه جهان هستی (عالَم) و همگی اجرامی که در آن جای دارند گفته میشود و همچنین همگی این کائنات شناخته نشدهاند ، لذا عبارت جزائر کائنات به کهکشان تغییر نام داد.
کهکشانها سامانههایی بزرگ و با اندازه و مرزی مشخص هستند ، که از ستارهها ، بقایای ستارهنماها (شبه ستارهها) ، ماده تاریک ، گازها و گرد غبارهای میان ستارهای ، که با نیروهای گرانشی به گرد هم آمدهاند ، تشکیل یافتهاند. کوچکترین کهکشانها دارای پهنایی برابر با چند صد سال نوری ، شامل نزدیک به ۱۰۰۰۰۰ میلیارد ستاره هستند. بزرگترین کهکشانها تا ۳ میلیون سال نوری پهنا دارند و شامل بیش از ۱۰۰۰ میلیارد ستاره هستند. ماده تاریک در اخترشناسی و کیهانشناسی ، مادهای فرضی است ، که چون از خود شید (نور يا امواج الکترومغناطیسی) گسيل نمیکند ، نمیتوان آن را مستقیما دید ، اما از اثرات گرانشی موجود بر روی اجسام مرئی (همانند ستارهها و کهکشانها) میتوان به وجود آنها پی برد. درک و تجسم ماده تاریک آسان نیست ، اما در دانش ستارهشناسی حائز اهمیت است.
ناهيد (زهره یا ونوس) به ترتیب فاصله از خورشيد ، دومین سیاره منظومه شمسی است كه میان زمين و عطارد قرار دارد. این سیاره نزدیکترین سیاره به زمین میباشد و بعد از ماه ، درخشانترین جرم آسمانی طبیعی است ، که به هنگام شب از زمین رؤیت میشود. ناهيد داغترین سیاره در منظومهٔ خورشیدی است.
سیاره ناهيد ، فاقد قمر است و از بسیاری جهات (مانند اندازه ، جرم ، جاذبه و ترکیبات ساختاری) به زمین شباهت دارد و به همین دلیل به آن لقب خواهر زمین را دادهاند. این سیاره را جزو سیارههای زمینمانند و متراکم طبقهبندی کردهاند ، که دارای آتشفشانهای فعال ، ناهیدلرزه و کوهواره است. زمان لازم برای یک بار گردش این سیاره به دور خورشید ۲۲۵ روز زمینی میباشد.
تفاوت بزرگ ناهيد با زمین ، جو آن است ، که بیشتر آن را دیاکسید کربن تشکیل داده و در ابرهای فوقانی آن قطرات ریز اسید سولفوریک وجود دارد. وجود دیاکسیدکربن در جو این سیاره دمای آن را به مقدار بسیار چشمگیری افزایش داده است (۴۶۴ درجه سانتیگراد نزدیک سطح سیاره).
نور آفتاب پس از نفوذ در جو این سیاره و جذب شدن توسط سطح آن ، به صورت گرما از سطح بازتاب داده میشود ، اما انبوه دیاکسید کربن در جو ناهید ، این گرمای بازتابیده را به دام انداخته و از رها شدن آن در فضا جلوگیری میکند. این جذب اضافی گرما - که به پدیده گلخانهای معروف است - میانگین گرمای ناهید را بیشتر از هر سیاره دیگری در سامانه خورشیدی بالا برده است ، به طوری که این حرارت برای ذوب کردن فلز سرب کافیست. از اینرو پیدایش زندگی در این سیاره ، غیر ممکن است. « چنگزن » نام ادبی ناهید است.
پارک جنگلی جیگوکودانی یین- کؤین در کوه های مرتفع ناگان در ارتفاعات ژاپن واقع شده است. پارک جنگلی جیگوکودانی در سال 1964 افتتاح شده است. و مشهورترین میمون های برفی دنیا را شامل می شود.
این پارک در مرکز ژاپن، در دره ی رودخانه ی یوکویو، در یک محیط خشن واقع شده ولی این میمون ها آنجا را بسیار دوست دارند و از آنجا نهایت لذت را می برند.
بیشتر میمون هایی که ما تا به حال دیده ایم دوست دارند که در جنگل از درختها بالا بروند و از شاخه ای به شاخه دیگر بپرند ولی اگر به این تصاویر نگاه کنید متوجه می شوید که میمون های برفی ِ ژاپنی از هیچ چیز به اندازه حمام آب گرم لذت نمیبرند!
آنها بر خلاف سایر میمونها که همگی ساکن مناطق گرمسیر هستند در سردترین نقطه ی ژاپن زندگی می کنند . یعنی جایی که نزدیک به شش ماه از سال برف و یخ حکومت می کند. البته ذات میمون ها که عوض نشده است. حساسیت آنها به سرما سر جای خود هست. پس این میمون ها ناچارند که این مدت را درچشمه های آب گرم بمانند که یخ نزنند .
بوزینه های ژاپنی که به میمون های برفی هم مشهورند یک گونه ی بومی ژاپن هستند که محل زندگی شان شمالی ترین و سردترین منطقه ای است که پریمات های غیر از انسان در آن زندگی می کنند. پریمات ها راسته ای از جانوران شامل لمورها , میمون ها , میمون های انسان نما مثل شامپانزه , و انسان ها هستند. نکته جالب در مورد این میمون ها اینکه خیلی هم با هوش هستند و همراه با انسان ها و راکون ها تنها حیواناتی هستند که می دانند غذایشان را قبل از خوردن بشویند!
این میمون های زیبا که ماکاکوئس" Macaques " نام دارند شدیدا هم اجتماعی هستند، با این حال ماموران امنیتی پارک اجازه ی دست زدن به آن ها را نمی دهند و می گویند: “ هرگز به طور مستقیم به صورت آن ها خیره نشوید، زیرا این کار در دنیای میمون ها نشانه ی دشمنی هست.”
این میمون ها که با یک کت خز قهوه ای پوشیده شده اند، می توانند در دمای منفی 15 درجه ی سانتیگراد هم زندگی کنند. در این پارک که زمستان های بسیار سردی هم دارد بیشتر از 200 میمون، با آب تنی در چشمه ی آب گرم خود را گرم می کنند و اصطلاحا به جکوزی می روند.
خزندگان کوچک اولیه بدن و دم دراز و 4 اندام کوتاه و 5 انگشت داشتند. به جز شکل عمومی ویژگیهای کلی دیگر عبارتند از:
افزایش اندازه به نسبتهای بسیار بزرگ در برونتوزورها.
بوجود آمدن جوشن و سلاح دفاعی از جمله صفات پوستی و شاخها و یا خارهای سر در بعضی دینوزرها.
ساختمان سبک به منظور دویدن تند با 4 یا 2 پا در سایر دینوزرها.
سازش با پرواز بوسیله افزودن شدن درازای اندام پیشین و دم و تکامل پردههای پرشی پوست در پتروداکتیلها.
سازش شدید پوست با زندگی آبی به کمک پاهای بالشتک مانند و بدن دوکی شکل در ایکتیوزرها.
ویژگیهای دایناسورهای مهم
درازای برانتوزروس و براکیوزروس به ترتیب 22.5 و 24 متر و دیپلودوسلامح تا 27.5 متر بوده و اینها بزرگترین جانورانی هستند که تاکنون شناخته شدهاند. وزن تخمینی آنها 25 تا 35 تن بوده و روزانه بیش از 250 کیلوگرم غذا میخوردند. استگوزروس یک رشته صفحات استخوانی بسیار بزرگی در درازای یک خط برجسته پشت داشته است که از گردن تا انتهای دم امتداد مییافت. در تری سراتوپس جمجمهای وجود داشته که از لحاظ اندازه و وزن بجز والان کنونی در جانوران دیگر به ندرت دیده میشد.
بخشهای قابل ذکر جمجمه عبارت بودند از یک نوک (منقار) تیز و بران در آرواره بالا یک شاخ کوتاه و کلفت روی بینی و یک جفت شاخ دراز و نوک تیز و متوجه به پیش در قله سر. بسیاری از این خزندگان در روی 4 پا راه میرفتند و عدهای دیگر مانند کانگورو میتوانستند روی پاهای پشتی به ایستند. جوشن یا زره و خارها و شاخهای دفاعی را منحصرا از ویژگیهای نمونههای گیاهخوار میدانند. مغز دینوزرهای بسیار بزرگ از نظر تناسب کوچک بوده مثلا مغز تری سراتوپس 10 تنی فقط 906 گرم وزن داشته است.
وزن مغز استگوزروس 18 پایی بیش از 70 گرم نبوده است. خزندگان پرنده پتروداکتیلها ساختمان سبک وزنی داشته اند. سر این جانور دراز و انگشت پنجم آنها بلند شده بوده است. اندامهای پسین و قاعده دم پرده پرواز را تقریبا شبیه به آنچه که در خفاشهای امروزی دیده میشود تقویت و حمایت میکرده است. در یکی از این اشکال پترانودون فاصله بین دو سر پرده پرواز 7.5 متر درازا داشته است. ایکتیوروزهای دریایی شبیه وال بوده و یک پرده دمی بزرگ و 4 اندام بالتشک مانند (به جای دو اندام) داشتهاند که برای شنا بکار میرفتند.
خزندگان دوره مزوزوئیک از گونههای علفخوار و گوشتخوار تشکیل میشدند. لانههای تخم دینوزور که در مغولستان کشف شده است ثابت میکند که بعضی از این خزندگان قدیم مانند اخلافشان تخمگذار بوده اند. بقایای خزندگان سنگواره در همه قارهها به خز نواحی مجاور قطب جنوب پیدا شدهاند و در بعضی از صخرههای ایالات غربی بویژه در ویومینگ ، یوتا و کولورادو فراوان میباشند. بسیاری از گونهها را امروز اسکلتهای کامل و بیشمار آنها را از زمین بیرون آورده و پس از بررسی در موزهها بر پا داشتهاند به خوبی میشناسیم.
خسوف: خسوف يا ماه گرفتگي عبارت است از تاريك شدن قسمتي يا تمام قرص ماه به علت افتادن سايه كره زمين بروي ماه، اين پديده زماني رخ ميدهد كه ماه در حات بدر بوده و يا به عبارت ديگر ماه و خورشيد در حالت مقابله باشند البته اين شرط كافي نيست زيرا اگر سطح مدار ماه به دور زمين وسطح مدار زمين به دور خورشيد بر هم منطبق بودند لازم ميآمد كه در هر مقابله يكبار خسوف رخ دهد ولي اين دو سطح بر هم منطبق نيستند بلكه پنج درجه وهشت دقيقه نسبت به هم مايل هستند. به همين علت عرض ماه در يك دوره گردش انتقالي به دور زمين بين پنج درجه وهشتدقيقه شمالي و جنوبي تغيير نموده ولي در عقدتين يا نقاط اعتدالين صفر ميشود. بنابراين موقعي كه ماه و خورشيد در مقابله بوده و ضمناً ماه در حال عبور از يكي از نقاط اعتدالين يا عقوتين باشد خسوف يا گرفتگي ماه صورت ميپذيرد. از آنجا كه مقطع عرضي سايه زمين در مسافت ماه دوبار بزرگتر از قطر ماه است مدت يك خسوف كامل از دو ساعت تجاوز نمينمايد. رؤيت خسوف در مكاني رويت پذير است كه ماه و مخروط سايه، بالاي افق مكان و آفتاب در پايين افق همان مكان قرار گرفته باشد. به همين جهت هميشه خوف در شب قابل رويت است و در روز خسوف واقع نميشود
اگر در شكل O..... را مركز زمين فرض كنيم سطح مدار ماه از مركز زمين عبور ميكند علاوه بر اين تغييرات مدار انتقالي ماه به دور زمين نسبت به سطح AA حدود 5و8 دقيقه شمالي و جنوبي بوده و دايرةالبروج را در دو نقطهkو ? قطع مينمايد اين دو نقطه به نام عقدتين ماه موسوم است نقطه k را كه ماه از آن ميگذرد و وارد نيمكره شرقي ميشود. بنام عقده رأس ميخوانند و نقطه kرا كه ماه پس از عبور از آن وارد نيمكره غربي ميگردد عقده ذنب گويند چون اين دو نقطه با نقطه اعتدالين مدار گردش زمين به دور آفتاب شبيه هستند بنام نقاط اعتدالين ماه نيز خوانده ميشوند.
كسوف : يا گرفتگي خورشيد زماني اتفاق ميافتد كه ماه و خورشيد در حالت مقارنه بوده و يا به عبارت ديگر ماه بين زمين و خورشيد قرار گيرد. در چنين حالتي مخروط سايه بوسيله كره ماه تشكيل ميگردد. اگر راصدي روي كره زمين داخل اين مخروط سايه باشد به طور كلي خورشيد را نخواهد ديد و كسوف كلي است و اگر شخص راصد در منطقه مقابل به رأس مخروط سايه قرار گرفته باشد قسمتي از خورشيد را به صورت حلقه نوراني خواهيد ديد كه آن را كسوف حلقوي و در صورتي كه ناظر در منطقه نيم سايه قرار داشته باشد قسمتي از خورشيد را به صورت هلالي مشاهده خواهد كرد كه به آن كسوف جزئي گويند.
میلیون ها عنکبوت در پی سیل سال 2010 به درختان پناه برده و این گیاهان را در میان تارهای خود مدفون کرده اند.
در سال 2010 سیل بزرگی در مناطقی از پاکستان آمد که باعث شد میلیون ها عنکبوت برای نجات خود به روی درختان پناه بردند و در نتیجه تنیدن حجم انبوهی تار، این درختان را به پیله های بزرگی تبدیل کردند. در اثر زیاد شدن بیش از حد تارهای عنکبوت این درختان و همچنین حشرات ساکن آنها مردند.
پناهگاه عنکبوتها
در روستای "سیند" واقع در پاکستان، درختان در اثر حمله ی عنکبوتها شبیه به پیله های کرم ابریشم شدند. این حادثه در مدت یک هفته و به اندازه 10 سال بارندگی در این منطقه به وجود آمد. به این ترتیب آب در مدت کوتاهی بالا آمد و روی مناطق مسکونی را پوشاند.
در این تصویر، پسر بچه ای در کنار درختی که در میان تارهای عنکبوت مدفون شده ایستاده است.
بافندگان ناشناخته
تارهای غول پیکر عنکبوت در روستای سیند در پاکستان بر روی بسیاری از درختان منطقه دیده می شوند. این پدیده ناشناخته در بخشهای دیگری از دنیا به خصوص در مناطق گرمسیری نیز دیده می شود. با وجود این، هنوز مشخص نیست که کدام گونه از عنکبوتها این پیله ها را بر روی درختان پاکستان تشکیل داده اند.
شبکه حفاظتی
تارهایی که عنکبوتها بر روی درختان سیند تشکیل داده اند موجب شد که بسیاری از این درختان در اثر نرسیدن نور خورشید نابود شوند. هرچند به نظر می رسد که این تارها اثرات مثبتی هم داشته اند. به طوریکه تعداد بسیار زیادی از حشرات به ویژه حشرات عامل انتقال بیماری مالاریا را هم نابود کردند.
درحقیقت، پس از این سیل، افزایش سطح آب امکان تولید مثل پشه ها را افزایش می داد اما مردم این منطقه شاهد بودند که تعداد این حشرات پس از تنیده شدن این تارها از تعداد معمول نیز کمتر شد.
تارهای دفن کننده
مرگ درختان پوشیده از این تارهای عنکبوت مشکلات جدیدی را برای ساکنان منطقه به وجود آورده است.
در این منطقه تابستان بسیار گرم است اما این پوشش درختی تا حد قابل توجهی از شدت نور آفتاب می کاهد و موجب خنک شدن و تصفیه هوا می شود. درحالی که با تنیده شدن این تارها درختان دیگر قادر به انجام این وظیفه خود نبودند.
جزیره عنکبوتها
درختانی که از میان آب بیرون آمده بودند برای عنکبوتهایی که در تلاش برای نجات خود بودند همانند یک کلک و وسیله نجات رفتار می کردند.
در سیند و مناطق اطراف آن، آبهای سیل به تدریج در زمین فرو رفتند و جمعیت درحال بازگشت به باقیمانده های دهکده های خود هستند.
این ماهی در سال 1990 در تایوان تولید شد اما توسط پرورش دهندگان کشور مالزی به شهرت رسید
پرورش فلاورهورن به سال 1993 در مالزی بر میگرد. پیشانی بیرون زده این ماهی در جامعه تایوان اورنده شانس لقب گرفت.در سال 1994 با وارد شدن ماهی رددویل و پرت کینگ کونگ به مالزی و ترکیب این ماهی ها با ماهی بدست امده در سال 1995 رنگ پرت کینگ کونگ در ماهی بدست امد رنگ غالب شد و این رنگ قرمز باعت محبوبیت بیشتر ماهی فلاورهورن شد.در سال 1998 با وارد شدن سیکلید دهان اتشی و ترکیب ان با پرت کینگ کونگ اولین نسل لوهان(فلاورهورن)معرفی شد
ماهی فلاورهورن در طبیعت وجود ندارند.ماهی که از ترکیب چند نوع سیکلید که این موضوع بعث بوجود امدن یک ماهی بسیار شگفت انگیز شده چرا که با عدم تعادل در مقدار کروموزم یا ماده ژنتیکی در سلول های جنسی گونه های مختلففاین ماهی قادر به تولید مثل است.
این ماهی توسط تکثیر دهندگان ماهی درمالزی بصورت گزینشی تکثیر و پرورش داده شده است
باور رایج این است که ماهی فلاورهورن که ترکیبی از دو نوع ماهی توسط پرورش دهندگان ماهی در مالزی می باشد که این ترکیب از دو سیکلید تریماکو و میداس می باشد که بعد پرورش پرت کینگ کونگ وترکیب این ماهی با ماهی بدست امده از ترکیب دو ماهی تریماکو و میداس برای تولید فلاورهورن استفاده شده است
برخی ادعا می کنند که فلاورهورن خود را از سیکلید وحشی که در بین گیاهان خودرو زندگی می کردند و فقط برای کیفیت بهتر با گونه های دیگر ترکیب شده است که اختلاف نظر در سر ریشه یابی تکثیر این ماهی وجود دارد
ماهی فلاورهورن همچنین با نام چینی لوهان نیز شناخته می شود که به عقیده بعضی ها در نتیجه ترکیب گونه های مختلف سیکلید های امریکایی جنوبی مثل رد ترور -تریماکو و ترکیب ان با پرت فیش و پرت کینگ کونگ بوجود امده ،که می شود ان را تحت عنوان Cichlasoma نام گذاری کرد
فلاورهورن ماهی است که طول بدنش به 30 سانت و گاهی بیشتر هم میرسد.ماهی بسیار عجیب و غریب که در چند سال گذشته بسیار مشهور شده است که پرورش دهندگان در تلاش برای بهبود هد ، رنگ و همچنین بوجود اوردن گونه های جدید با رنگ و طرح جدید که در تمام بدن گسترش و بوجود اوردن خطوط سیاه و سفید بر روی بدن بدون استفاده از مواد و عوامل شیمیایی هستند . برای اهمیت ظاهر فلاورهورن باید یک استاندارد برای جنبه مختلف بدن تعریف کردن
بدن
بدن باید بیضی شکل و ضخیم باشد با شکمی با پر و متناسب.برخی از گونه جدید بدنی گرد دارند
هد
این برامدگی روی پیشنانی باید بزرگ و تناسب خوبی با اندازه ماهی داشته باشد
خط سیاه میانی بدن
مهم ترن علامت در مورد فلاورهون است
این خط باید ضخیم و متوالی باشد
در گونه های جدید بیشتر روی این خصوصیت کار شده است
رنگ
بطور کلی رنگ غالب در این ماهی رنگ قرمز است ولی سایر رنگ هم باید روشن و به خوبی نمایان باشد
تمام بدن ماهی باید با رنگ ابی یا سبز پوشیده شده باشد(همان رنگ های که ما به اسم پرل می شناسیم)
باله و دم
هردو باید بطور صاف و گسترده باشد.
بر طبق برآورده های اخیر، هر روز 10،000 تن شهابسنگ به زمین می رسد. بیشتر این جرمها فوق العاده ریزند، به طوری که جو زمین به هنگام عبورشان هیچ گونه تاثیر خاصی بر آنها نمی گذارند. این ذرات احتمالاً دست نخورده به زمین می رسند. حداکثر بعد آنها یک صدم سانتی متر است. با ماهواره های مخصوص می توان این ذرات را، به هنگام عبور از فضا، جمع آوری کرد. این ذرات کوچک و تقریباً غیر قابل ادراک را شهابسنگهای کوچک یا شهابسنگهای ریز می نامند.
پس از آنها به شهابسنگهایی بر می خوریم که حداکثر بعد آنها یک سانتی متر است. ذراتی که هنگام عبور از جو زمین، روشنایی ایجاد می کنند، از همین نوع شهابسنگها هستند.
شهابسنگهای بزرگتر به ندرت وارد جو زمین می شوند، اما در صورت ورود به جو زمین، خطوط نورانی تری تولید می کنند. همین طور که اثر های نوری چشمگیر تر می شوند، اثرهای صوتی نیز رفته رفته به وقوع می پیوندد. شهابسنگهای به وزن 5/4 کیلوگرم یا بیشتر در ضمن عبور از جو، کاملاً از هم نمی پاشند و قطعه های کوجک ولی قابل شناخت آنها به سطح زمین می رسند، اثر های نوری و صوتی این قبیل شهابسنگها از تولید ترس خفیف همراه با از جا پریدن تا وحشت شدید متفاوتند.
گذار شهابسنگهای بزرگ در زیر خط پرواز آنها ممکن است یک آتشگوی فرا درخشان و موجهای ضربه ای شدید به وجود آورد. دیده شده است که شهابسنگهای برنده سریع السیر، چون تبر شاخه های درختان را قطع می کنند. شهابسنگها، سطحهای سختی چون پشت بامها را بدون ایجاد ترک به وضوح سوراخ کرده اند و از لایه های یخ استخر ها و دریاها و سقفهای فلزی اتومبیل گذشته اند.
گونه جدیدی از جانداران در اعماق دریا در جنوب كالیفرنیا در آمریکا كشف شده اند كه برای تخم گذاری به محل های كم عمق می آیند. هنگام تخم گذاری به نظر می رسد این جانواران در حال بافت رشته های ابریشمی هستند، این رشته ها تخم های آنها را تشكیل می دهد.
جف گودارد زیست شناس دریایی كاشف اصلی این گوشتخواران كوچك است. این جانوران 3 سانتی متری در سال 2008 توسط وی شناسایی شدند، اما محققان به تازگی دریافتند كه این موجودات به روشی كاملا حیرت انگیز تخم گذاری می كنند.
جف در این باره به نشنال جئوگرافیك می گوید: «بدن این جانور كه از خانواده حلزون هاست بقدری شفاف است كه می توان تمام اعضای بدن آن را دید.»
این حلزون رشتهای نازك و سفید رنگ را از بدن خود خارج می كند كه تخم های وی را تشكیل می دهند. در این رشته ها هزاران كپسول تخم قرار گرفته اند و شرایط برای آنها به گونه ای طراحی شده است كه در عین قرار گرفتن در یك تار به اندازه كافی اكسیژن به آنها برسد. و همین امر زیبایی بسیاری به او و اعماق دریا می دهد.
به اعتقاد گودارد هنوزهم گونههای ناشناخته فراوانی در پهنه دریاها وجود دارند و به نظر میرسد تا كامل موجودات، دانشمندان هنوز راه زیادی در پیش رو دارند.
این دانشمندان این حلزون ها را به پروانههای اقیانوس تشبیه كردند.
این موجود زیبا تنها عضو کوچکی از مخلوقات پیچیده ی پروردگار است که در هر کدام جای تامل و اندیشه است.
تی رکس،دایناسور گوشتخوار بزرگی بود که در دوره کرتاسه پسین، حدود ۸۵ تا ۶۵ میلیون سال قبل، در محیطهای مرطوب، نیمه حاره ای، در جنگلهای باز نزدیک رودخانه و در مردابهای بیشه ها زندگی می کرد. آب و هوای این مناطق معتدل بود.
تا این اواخر،تی رکس را بزرگترین دایناسور گوشتخوار می دانستند، اما گیگانتوزاروس و کارکارودونتوزاروس ، اندکی بزرگتر هستند.
● آناتومی
تی رکس، شکارچی درنده ای بود که روی دو پای قدرتمند راه می رفت. این گوشتخوار، سری بزرگ و دندانهایی تیز و نیشدارداشت و ماهیچه های آرواره اش به خوبی توسعه یافته بود. دستهای این دایناسوربوده و در هر دست دو انگشت داشت. پاهای پرنده مانند تی رکس،سه پنجه بزرگ داشت که درهر سه پنجه ناخن وجود داشت(به علاوه یک ناخن کوچک روی پنجه کوچک چهارمی). تی رکس، دمی باریک، سفت و تیز داشت که ایجاد توازن می کرد و به هنگام دویدن، امکان چرخیدن جانور را فراهم می کرد. گردن تی رکس، کوتاه و ماهیچه ای بود. بدن آن بسیار توپر و نیرومند بود اما استخوانهایی توخالی داشت.
● اندازه
طول تی رکس، بیش از ۴۰ فوت(۴/۱۲ متر) و بلندی آن حدود ۱۵ تا ۲۰ فوت(۶/۴ تا ۶ متر) و طول دستها تنها حدود ۳ فوت(۱متر)بود. وزن تیرانوزاروس،۵ تا۷ تن بود.
طول جمجمه بزرگ آن۵ فوت(۵/۱ متر)، فاصله حفرات چشمی در جمجمه۴ اینچ (۲/۱۰سانتیمتر) و قطر کره چشم حدود ۳ اینچ(۶/۷سانتیمتر)بود.
طول ردپای برجامانده از تی رکس۵۵/۱فوت(۴۶سانتیمتر) می باشد(اگرچه طول پاها بلندتر وحدود ۳/۳ فوت(۱متر) بوده اما تی رکس مثل دایناسورهای دیگر روی پنجه هایش راه می رفته است). طول گامهای بلند آن بیش از ۱۲ تا ۱۵فوت(۶/۴-۷/۳ متر)بوده و با سرعت ۱۵ مایل در ساعت(۲۴ کیلومتر در ساعت) می دویده است.
● دندانها و آرواره
طول آرواره های تی رکس بیش از ۴ فوت(۲/۱ متر) بوده و ۵۰ تا۶۰ دندان ضخیم،مخروطی شکل و استخوان خردکن داشته است که اندازه آنها از خیلی کوچک تا حدود ۹ اینچ(۲۳سانتیمتر)درتغییر بوده است. تی رکس های بالغ، در آرواره شان دندانهایی با اندازه های مختلف داشتند، هنگامی که دندانی می شکست، دندان جدید(وکوچکتر)ی به جای آن رشد می کرد. طول بعضی از دندانهای یافت شده تیرانوزاروس، بیش از ۱۳ اینچ(۳۳سانتیمتر)است. این دایناسور در هر وعده غذایی، بیش از ۵۰۰ پوند(۲۳۰کیلوگرم) گوشت و استخوان را می خورده است.
تی رکسها، دندانهای نیش پیچ داری داشتند. هنگامی که تیرانوزاروس دهانش را می بست، بخشهای بالایی دندانهای آرواره پایینی، به درون دندانهای آرواره بالایی فرومی رفتند.
● پوست
نمونه های فسیل شده ای ازپوست زبر و ناهموارتی رکس، یافت شده است. پوست آنها مانند پوست تمساح زبر و خشن بوده و آن را پوستی نقش دار توصیف کرده اند.
● زیستگاه و پراکندگی
احتمالا تی رکسها در جنگلها زندگی می کرده اند در جایی که شکار آنها(دایناسورهای گیاهخوار) غذا پیدا می کرده اند. فسیلهای تی رکس، در غرب آمریکای شمالی و مغولستان یافت شده اند.
● حواس
بینایی: لوب بینایی تی رکس در مغز، بخش بسیار بزرگی را تشکیل می دهد که اطلاعات بینایی را پردازش می کند. به علاوه تی رکس، قوه درک بالایی هم دارد(از آنجایی که هر دو چشمش در قسمت جلوی جمجمه قرار گرفته اند و نه در دو طرف)اما تنها دایناسوری نیست که قوه درک بالایی دارند. کلا، شکارچیان،قوه درک بالایی دارند که در شکار کردن به آنها کمک می کند. معمولا چشمهای جانورانی که شکار می شوند(مانند دایناسورهای گیاهخوار)، در طرفین سر آنها قرار دارد(و قوه درک بالایی ندارند). نحوه قرارگیری چشمها به آنها کمک می کند تا شکارچی را از هر دو طرف ببینند.بویایی: در مغز تی رکس، منطقه بسیاربزرگی، برای پردازش بوها وجود دارد
● دم
تی رکس، دمی سفت و نوک تیز دارد(مانند تتانورانها ی دیگر(به معنای دارای دم شق). برای چالاکی و دویدن سریع جانور، دم آنها با سر بزرگشان در توازن بوده است.
بخش کوچکی از دم در اثر قفل شدن زیگوپوفیز مهره ها سفت و شق می شد(در هم قفل شدن ساختارهای استخوانی در جلو و عقب کمان عصبی، قفل شدن یک مهره در دیگری).
● نمونه های دیگری ازدایناسورهای بزرگ گوشتخوار
اگرچه تی رکس، بزرگترین دایناسورگوشتخوارکشف شده نیست، اما مطمئنا یکی از بزرگترین شکارچیان خشکی بوده است. گیگانتوزاروس کارولینی و کارکارودونتوزاروس ، که اخیرا کشف شده اند، حتی از تی رکس هم بزرگتر بوده اند.
●●● مقایسه اندازه
● استخوانهای تیرانوزاروس رکس
تی رکس، گوشتخواری به طول حدود ۴۰فوت(۴/۱۲ متر)، بلندی ۲۰-۱۵فوت(۶-۶/۴ متر) و وزن ۷-۵ تن بود و احتمالا، مثل ما انسانها، حدود ۲۰۰ استخوان داشته است(از آنجایی که اسکلت کامل تی رکس پیدا نشده است، هیچ کس به درستی نمی داند که چند استخوان دارد).حدود دوازده اسکلت تی رکس پیدا شده است.
● جمجمه و آرواره
طول آرواره های تی رکس،بیش از ۴ فوت(۲/۱متر)بود و ۵۰ تا ۶۰ دندان ضخیم، مخروطی و استخوان خردکن داشت که طول هر کدام ۹ اینچ(۲۳ سانتیمتر)بود.
در مدفوع تی رکس، استخوانهای خرد شده یافت شده است. دندانهای این دایناسور، آنقدر قوی بود که توسط آنها ضربات و صدمات زیادی را به جانوران دیگر وارد می کرد. توانایی خرد کردن و استفاده از مواد غذایی موجود در آن(مغز استخوان)، این امکان را برای تی رکس فراهم می کرد که علاوه بر شکار کردن، لاشخور خوبی هم باشد.
تی رکس، مانند دایناسورهای دیگر، دیاپسیدبود(مثل همه خزندگان به استثنای لاک پشت). دیاپسیدها،جانورانی هستند که در دو طرف جمجمه شان، دو سوراخ اضافی دارند.
● پاها
مثل همه دایناسورهای دیگر، تی رکس روی پنجه هایش راه می رفت. اصطلاح مورد استفاده دانشمندان در این زمینه، پنجه رو است. جانوران دیگری که پنجه رو هستند عبارتند از سگها، گربه ها و جوجه ها. در این جانوران، در قسمت پشت پا، بافتی وجود دارد که به صورت جذب کننده ضربه و شوک است. انسانها، خرسها و تمساحها طور دیگری راه می روند. آنها کف رو(پهن پا) هستند.
تی رکس،روی هر پا سه انگشت چنگالی و یک انگشت پهن(یا شست پا،انگشت بسیار کوچک و بی استفاده) داشته است. پاهای تیرانوزاروس، بسیار قوی و قدرتمند بودند.
● شانه و بازو
دستان تی رکس، در مقایسه با بقیه بدنش،بسیارکوچک بود. بخش بالایی دست در بدن فرو می رفت، دستهای تی رکس تقریبا بلااستفاده بودندو حرکت بسیار محدودی داشتند. دستهای تی رکس حتی به دهانش نمی رسید.
تی رکس در هر دست، دو انگشت داشت.
● لگن خاصره
تی رکس جزء دایناسورهای ساریچین و دایناسوری کفل دار بود. این نوع دایناسور، رانی داشت که در آن، استخوان شرمگاهی به طرف جلو و پایین قرار می گرفت(برخلاف دایناسورهای اورنیتیسچین که در آنها استخوان لگن خاصره به سمت عقب و پایین قرار داشت).
● تی رکس
تی رکس در دوره کرتاسه پایانی،حدود ۸۵ تا ۶۵ میلیون سال قبل،تا انتهای دوران مزوزوییک ،عصر خزندگان، می زیست. در این زمان،زمین ازنظر لرزه ای فعال بود. فورانهای آتشفشانی بسیاری رخ می داد. ابرقاره پانگه آ، شکسته و خرد شد و قاره های اوراسیا و گندوانا، از هم جدا شدند . در این زمان هیچ کلاهک قطبی وجود نداشت،سطح آب دریا بالاتر از حد فعلی و آب و هوا هم گرمتر از حال حاضر بود.
تیرانوزاروس، از آخرین گونه های دایناسور بود که قبل از انقراض کرتاسه- ترشیاری (K-T) در ۶۵ میلیون سال قبل، تکامل یافت.
دایناسورهای هم عصر تیرانوزاروس عبارتند از: تریسراتوپس (که احتمالا تی رکس آن را شکار می کرده است)، آنکیلوساروس (گیاهخوار زره دار)، مایازورا (گیاهخوار)، ادمونتونیا(دایناسور صفحه ای)، آناتوتیتان (دایناسور نوک دار شناگر)، پاکیسفالوزاروس (دایناسور شاخدار وگیاهخوار)، پارازارولوفوس (دایناسور نوک دارشناگر)، کوئتزالکوتلوس (خزنده بزرگ پرنده که دایناسور نبوده است)، کوریتوزاروس (دایناسور زره دار و شناگر)، استیراکوزاروس و بسیاری دیگر از سوسمارهای کرتاسه.
● تغذیه تی رکس
تی رکس، جانوری گوشتخواربود و در محیط زیست خود، در راس زنجیره غذایی جای می گرفت. احتمالا تیرانوزاروس،شکار خود را تعقیب می کرده و قطعه بزرگی از گوشت بدن آن را می گرفته و طعمه را پیچانده و مجروح می کرده و در نهایت آن را می بلعیده است. آرواره های بزرگ و قدرتمند وپاهای چنگالی تیرانوزاروس، اسلحه های مرگبار این جانور درنده بودند.
● لاشخور یا شکارچی؟
بعضی از دیرینه شناسان (و به ویژه جک هورنر) اخیرا این سوال را مطرح کرده اندکه آیا تی رکس، با توجه به چشمهای کوچک، دستهای کوتاه و قدمهای کوتاهش، واقعاشکارچی بوده است(توجه: بسیاری از دیرینه شناسان دیگر، تصور می کنند که تی رکس بینایی خوبی داشته است و دایناسور تندرویی بوده است). فرضیه هورنر این است که تیرانوزاروس، غذایش را از لاشه جانوران دیگر تامین می کرده است.
لاشخورها باید قدرت بویایی قوی(برای یافتن غذا) و لازمه این امر داشتن تحرک زیاد(برای به دست آوردن گوشت) است. شواهدی وجود دارد که تی رکس، حس بویایی قوی داشته است(از آنجایی که در جمجمه و مغزاین جانور، لوب بویایی بسیار بزرگ است). همچنین پاهای بزرگ تی رکس برای حرکت و تحرک زیاد این جانور، مناسب بوده است.در مورد فرضیه لاشخور بودن تیرانوزاروس هم بحثهایی وجود دارد. اخیرا، دکتر کنت کارپنتر(از موزه تاریخ طبیعی دنور)، بر روی دم یک هادروزار (دایناسور نوک دار و شناگر)نشانه هایی از دندان تی رکس راکشف کرد و این کشف، شاهدی بود بر اینکه تی رکس، جانوری شکارچی بوده است و نه یک لاشخور. به چه علت دیگری ممکن است تی رکس، یک دایناسور شناگر را گاز بگیرد؟
بحثهای دیگری که در زمینه فرضیه لاشخور بودن تی رکس وجود دارد از این قرار است که چشمهای کوچک، ضرورتا بیان کننده دید ضعیف نیستند. پرندگان(اولاد دایناسورها) چشمهای نسبتا کوچکی داشته اند اما دید قوی دارند. دستهادرشکار نقش مهم و ضروری ندارند، همانطور که دستهای تیرانوزاروس هم کوچک است. بسیاری از جانوران شکارچی، مثل کوسه ها و مارها، اصلا دست ندارند. بسیاری از جانوران دیگر از تی رکس کندتر هستند، این جانوران طعمه می وشند و نه گونه های سریع.
● فسیل مدفوع تی رکس یافت شده است
اخیرا، کاپرولیت(مدفوع فسیل شده) تی رکس ، توسط گروهی به سرپرستی کارن چین، در ساسکاچیان کانادا کشف شده است. در این نمونه های ۶۵ میلیون ساله، تکه هایی از استخوانهای یک دایناسور گیاهخوار یافت شده است که تی رکس، این دایناسور را خورده بود. این قطعات استخوانی احتمالا بخشی اززوائد سر تریسراپتوس است که یک دایناسورگیاهخوارسه شاخ بوده است.
کاپرولیت(مدفوع فسیل شده ، سنگ سبز- سفیدی است که ۱۷ اینچ(۴۴سانتیمتر)طول، ۶ اینچ(۱۵ سانتیمتر)ارتفاع و ۵ اینچ(۱۳ سانتیمتر) پهنادارد. از آنجایی که دارای استخوان است، مربوط به تروپودها (دایناسورهای گوشتخوار) است. به خاطر اندازه بزرگ کاپرولیت، دانشمندان معتقدند که این فسیل مربوط به تی رکس است(این کاپرولیت، بزرگترین نمونه کشف شده از گوشتخواران است). تی رکس، تنها گوشتخواری است که در آن زمان و در آن مکان می زیسته و می توانسته چنین مدفوعی برجاگذارد. در این فسیل شواهدی وجود دارد که تی رکس، قبل از بلعیدن استخوانها، آنها راخرد کرده است، زیرا استخوانهای موجود در این کاپرولیت، خرد و شکسته شده بودند.
●●● رفتارهای تهاجمی و دفاعی
● شکار
تی رکس، احتمالا تنهایی به شکارمی رفته است،زیرا تاکنون هیچ شاهد فسیلی( لایه های استخوانی از فسیلهای تی رکس) که زندگی گروهی تی رکس را تایید کند، کشف نشده است.
تی رکس، به هنگام حمله، به آرواره های بزرگ، دندانهای تیز و قدرتمند و پاهای چنگالی خود تکیه می کرده است. دستهای دوانگشتی و کوچک آن، بلااستفاده بوده اند.
بعضی از دیرینه شناسان معتقدند که احتمالا تی رکس،تکه ای بزرگ از شکارش را می کنده و سپس منتظر می مانده تا جانور در اثر خونریزی بمیرد. سپس تی رکس، خوردن را ادامه می داده است.
تریسراپتوسها، دایناسورهای سه شاخ گیاهخوار، از جمله قربانیان تی رکس بوده اند. زیرا استخوانهای خردشده تریسراپتوس، در مدفوع فسیل شده تی رکس یافت شده است.
● نبرد و پیکار
شواهدی وجود دارد که تی رکس، با هم نبرد می کرده اند. در صورت سویی(اسکلتی که در سال ۱۹۹۰، در داکوتای جنوبی، آمریکا کشف شد و اخیرا به حراج گذاشته شده است)شواهدی از جراحتهای التیام یافته وجود داشت که احتمالا مربوط به تی رکس دیگری بوده است.
● تی رکس در مقابل گیگانتوزارو
تیرانوزاروس رکس و گیگانتوزاروس کارولینی ، دو گوشتخوار بزرگ بودند. این دو شکارچی درنده، هیچگاه با هم روبه رو نشدند. زیرا در زمانهای متفاوتی می زیستند و به علاوه دریایی کم عمق،آنها را از هم جدا می کرد.● هوش
تی رکس، دایناسور نسبتا با هوشی بوده است. اگرچه در تی رکس، نسبت اندازه مغز به جرم بدن بسیار کوچک است، اما از دایناسورهای دیگر بزرگتر می باشد. مغز تی رکس بزرگتر از مغز انسان بوده است، اما مغز پیشین(بخشی ازمغز که عمل تفکر را انجام می دهد)، کوچک بوده است. مغز تی رکس، طویل و تقریبا استوانه ای شکل بوده است.
فقط تروپودهای تکامل یافته، مثل دایناسورهای درومائوزارید ( برای مثال دینونیچوس و ولوسیراپتور ) از تی رکس باهوشتر بوده اند.
هوش تی رکس، احتمالا در اندازه هوش کانوزاروس بوده است.
● مراقبت از فرزندان
هیچ شاهد فسیلی مبنی براینکه تروپودها (گوشتخوارانی مثل تی رکس) از فرزندانشان مراقبت می کرده اند یافت نشده است، اما احتمالا، مثل اکثر پرندگان، برای مدت زمانی کوتاه بعد از زمان آسیب پذیری از نوزادانشان مراقبت می کرده اند.
● تحرک تی رکس
تی رکس، روی دو پا راه می رفته و احتمالا دایناسوری سریع و تندرو بوده است. دم باریک و تیز این جانور، در ایجاد توازن و برگشت سریع به هنگام دویدن نقش داشته است. سرعت دایناسورها ، با استفاده از مورفولوژی(مثل طول پا،طول گامها و جرم تقریبی بدن) و ردپاهای فسیل شده آنها(که در مورد تی رکس بسیار نادر است) تخمین زده می شود. برخلاف تصورات قدیمی، تی رکس دمش را سیخ نگه می داشته است و آن را روی زمین نمی کشیده است.
در مورد اینکه آیا تروپودها ی کوتاه دست و سنگین(مثل تی رکس ، گیگانتوزاروس ، آلبرتوزاروس و آلوزاروس ) می توانسته اند خیلی تند بدوند یا نه، مباحث و منازعاتی وجود دارد، زیرا اگرآنها به زمین می خوردند، دستهای کوچک آنها نمی شکست و آنها به سختی مجروح و زخمی می شدند(جیمز فارلو، ۱۹۹۵). این بدان معناست که این تروپودهای بزرگ، جانورانی کند بوده و آهسته حرکت می کرده اند.
دکتر بروس روچیلد، از مرکز استخوان شناسی شمال شرق اهایو، شواهدی از چهارده دنده شکسته شده را در آلوزاروس پیدا کرد که نشان دهنده زخمهای التیام یافته ای بودند که احتمالا به هنگام سقوط به وجود آمده بودند. به احتمال زیاد، این استخوانها، استخوانهای شکسته شده شکم بودند و این سقوط به هنگام دویدن رخ داده بود(که در۱۶ آوریل ۱۹۹۸در مجله دانشمندان جدید، چاپ شده است).
تجزیه اشعه ایکس فسیل آلوزاروس، نشان داد که دنده های آلوزاروس، در نزدیکی شانه(استخوانهای شانه ای) ترک خورده و التیام یافته بودند. آلوزاروسها قادر بودند بعد از زمین خوردن و آسیبهای سختی که احتمالابه هنگام دویدن رخ می داده است، بدن خود را ترمیم کنند. بنابراین، این فرضیه که احتمالا تروپودهای بزرگ کوتاه دست، به این علت که بعد از سقوط توانایی ترمیم را نداشته اند قادر به سریع دویدن هم نبوده اند، حداقل در مورد آلوزاروسها، رد می شود. آلوزاروسها، بعد از سقوط و مجروح شدن، بارها خود را ترمیم کرده اند.
در سال ۱۹۹۵، جیمز فارلو، از دانشگاه ایندیانا- پوردو عنوان کرد که تی رکس، نمی توانسته سریعتر از ۲۰مایل در ساعت(۳۲ کیلومتر در ساعت) بدود، زیرا اگر می توانست، چنان شدید سقوط می کرد و چنان شدید به زمین می خورد که در اثر این زمین خوردن می مرد. وزن تی رکس حدود ۶ تن و ارتفاع آن بیش از ۲۰ فوت(۶ متر) بوده است اما آلوزاروس اندکی کوچکتر بود، حدود ۳ تن وزن و ۵/۱۶ فوت(۵ متر) طول داشت. فارلو می گوید که تحلیل روچیلدبا فرضیه وی سازگار است زیرا آلوزاروس کوچکتر از تی رکس بوده است(جرم کمتر آلوزاروس، شدت برخورد را کمتر می کرد در نتیجه جانور می توانست بعد از سقوط، خود را ترمیم کند). بنابراین ممکن است تی رکس دونده سریعی بوده باشد و این امکان هم وجود دارد که اینگونه نباشد.
طول پای تی رکس حدود ۵/۳ متر و طول گامهایش(فاصله میان ردپاها) به طور میانگین حدود ۷۶/۱ متربوده است. طول ردپاهای بزرگترین تی رکس، سویی، بیش از ۱۲ تا ۱۵ فوت(۶/۴-۷/۳ متر) بود و با سرعت بیش از ۱۵ مایل در ساعت(۲۴ کیلومتر در ساعت) می دوید
براستی روح چه معنا دارد ؟ آیا تا بحال به این سئوال فکر کرده اید. اگر به کتا ب لغتنامه انگلیسی به فارسی مراجعه کنید . معا نی متفاوتی ازروح مشاهده می کنید. مثل روح ، جان ، روان ، شبح ، جن و الهام ... اگر به لغتنامه آلمانی به فارسی مراجعه كنيد . بااین کلمات برخورد می کنید . مثل معنویت، روحیه ، ذهن، هوش، جاندار و روان و ..... با مراجعه به كْتب ادبی و يا هر كتابی امثال آنها در باره روح . نه تنها از روح چیزی متوجه نمی شويد . بلکه بيشتر از قبل گمراه وسرگردانتر ميشويد. به دلیل اینکه مولفین این نوع کتابها هم از روح اطلاعی ندارند، و نمی توانند به ما کمک کنند. کلمه روح در ادبیات ما با ترکیبهای مختلفی استفاده شده است. در همه ادیان معتبر جهان هم،از آن بارها و بارها نام برده شده است. بخاطر همین بنظر همه ما خیلی آشنا می آید، ولی با وجود این آنرا نمی شناسیم. بطور روزمره و عامیانه ما کلماتی مانند، روح پاک یا روحش شاد، یا عذاب روحی و یا کلماتی امثال این را استفاده میکنیم. بدون اینکه متوجه باشیم، که ما در باره چه کلمه والائی صحبت می کنیم. و هیچکس هم که تا به حال نتوانسته است آن را ببیند، یا لمس کند. همه اطلاعات ما از یکسری کلمات نا مفهوم و بی محتوا تشکیل شده است . و از نقل و قول کردن این کلمه هیچگونه بیم و هراسی هم نداریم . همچنین در نمایشهای درام و کارهای هنری از روح به عنوان شبح و یا جن استفاده می کنیم. فقط برای ترس، یا خنده بیننده ، آنرا بکار می بریم. در بسیاری از ادیان، از روح برای ترساندن معتقدین به آن دین استفاده می کنند . در بعضی از ادیان معتبرجهان، روح بعد از مردن، مطرح و شناخته می شود . مثل آنکه گفته شده است، که روح در شب اول قبر به کالبد مرده بر می گردد، و مرده را برای مدتی زنده می کند، تا بتواند آن شخص به سئوال و جواب ملکه شب اول قبر جواب بدهد، و جواب کارهای نیکش ( ثوابها ) و یا اعمال بدش ( گناهانش ) را بگیرد و روح در آن موقع قضاوت می شود. بعد از آن روح ما باید منتظر بماند تا در روز قیامت همراه با جسم ما که دو باره متولد شده به بهشت و یا جهنم برود. البته این تعریفی است که به ما ارث رسیده است . ولی نکته قابل توجه این است که ، ما قبل از مردن از روح هیچگونه اطلاعی نداریم ، ولی بعد از مردن با روح خودمان روبرو می شویم. بوداييان معتقدند که روح از مملکتی به مملکتی دیگر حرکت می کند، و شخص مرده که، روح از آن جدا شده است ، در جسم نوزاد دیگری حلول می کند و دو باره به زندگی نو در کالبد جدیدی ادامه خواهد داد و از نظر دین هندو ، روح نوری است که از حضرت شیوا ( یکی از خدایان ) به بدن هر کس منعکس میشود . ولی بعد از مطالعه کردن روح در ادبیاتها و ادیان مختلف برای همگان واضح و آشکار ا ست، که هیچکدام با روح آشنا نیستند. نمیدانند که روح یعنی چه ، و دلیل بزرگ آن، خود ما هستیم . که خودمان را نمی شناسیم . و اگر ما قادر به خودشناسی باشیم . روح به خودی خود شناخته میشود و نیازی به کاوش و تحقیقات در ادیان مختلف نمی باشد . ما در جهان با میلیونها تعریف روبرو هستیم . ولی باید بدانیم که فقط یکی از آنها حقیقت ا ست . حقیقت این است که ما باید به دانشی برسیم که بفهمیم که ما روح هستیم . من و شما و همه انسانها روح هستیم. نه آن جسمی که ما آن را مشاهده میکنیم. نکته قابل اشتراک در همه ادیان معتبر جهان این مطلب می باشد، که محل استقرار روح در قلب هر انسان می باشد . بدن ما حامل و نگهدارنده و مرکب و یا معبد روح می باشد ،همان روحی که خداوند در قلب ما مستقر کرده است . اما در قرن اخیر در باره بدن، و این معبد، تحقیقات بسیاری بعمل آمده است و مطالعات زیادی در باره آن شده است . در مورد بدن پزشکان بهتر میتوانند اطلاعات لازم را در اختیار شما عزیزان قرار بدهند، چرا که ادامه این مطلب ، راجع به بدن در بحث ما نمی گنجد ، برای شناخت روح، ما نیاز به وسایلی داریم ، مثل بررسی یک کشور، که نیاز به نقشه مورد نظر داریم . با داشتن نقشه آن کشور می توانیم. به مشخصات آن آشنا شویم. یعنی نقشه ، عامل شناسائی آن کشور میباشد. مملکت روح ، یا شناسائی مکان روح ، نیاز به یک عامل ( نقشه ) دارد، که آنرا بشناسیم. آن نقشه راهنما و هدایت کننده ما چیزی نیست. جز کندالینی که در مبحث کندالینی آن را مفصلأ توضیح داده ایم. ولی در این قسمت باید گفت که از برکت حرکت کندالینی در هر شخص و با پیوستن به روح و روان ، در بدن ما هیجان و ارتعاشی به بار می اورد. و یک لرزش و یا یک ارتعاش ملایمی اندام ما را در بر می گیرد . در این حالت انسان مثل یک پرنده احساس سبکی کرده ومی خواهد به کهکشان پرواز کند، و به همه انسانها نوید آزادی و پیوند روح و جسم را برساند. در این حالت است که شما با روح خودتان آشنا می شوید، و یواش یواش متوجه خواهید شد که روح به شما کمک خواهد کرد. که چگونه بتوانید بدنتان را در کنترل خود درآورید، و توسط آن هدایت خود را به دست بگیرید . با برخورد و با آشنائی با عکس العمل های بدن خودتان متوجه میشوید. زمانی که شما با روح خود پیوند پیدا کنید ، بدن شما از جمله دستان شما گواهی خواهند داد، که آیا شما با روح خودتان و یا با خالق خودتان ارتباط دارید یا نه ؟ این گواهی نشانگر روح میباشد. که شما به آن ملحق شده اید و معنای روح را عملأ احساس میکنید . دیگر نه در کتابها و نه در فرهنگها و در مذاهب به دنبال آن نمی گردید، بلکه خودتان با آن آشنا شده اید و با آن برخورد کرده اید و با آن عملأ ارتباط بر قرار می کنید. در زندگی روزمره، روح خودتان، رابط شما، و خداوند و کل کائنات خواهد بود و روح همیشه به شما کمک خواهد کرد که به سئوالاتی که توسط تفکر و علم خودتان که تا بحال به آن نرسیده اید و همیشه بدون جواب مانده است بدست بیاورید ، و به آرامشی برسید که میلیونها انسان در پی آن هستند . امیدواریم با این مطلب چکیده در باره روح،توانسته باشیم گوشه ای از سوالهای شما را دراین باره جواب داده باشیم. که واقعأ جای بحث بسیار دارد. ولی متأسفانه امکان بحث کلی را در این صفحه را نداریم. امیدواریم شما متوجه مفهوم روح شده باشید و به آن به صورتی بنگرید که واقعیت دارد، نه آنکه به ما گفته اند.
پدیده زیبا ولی خطرناک آذرخش یا برق ، تخلیه الکتریکی در جو زمین است.
همه شما تا به حال غرش آسمان "رعد و برق" و نیز تلاطم ابرها
این صدا چه بود؟
این نور چگونه تولید می شود؟
چگونه از نور آذرخش استفاده کنیم؟
برق آسمان چه فواید و مضراتی دارد؟ و هزاران سوال از این قبیل ...
تاریخچه:
تشابه بین آذرخش و جرقه الکتریکی در همان اوایل قرن هجدهم مورد توجه قرار گرفت. تصور می شد که ابرهای طوفانی بار الکتریکی زیادی حمل می کنند، و آذرخش جرقه غول آسایی است که فقط ازنظر اندازه با جرقه بین الکترودهای ماشین ویمچورست متفاوت است.
این مطلب را مثلاً لومونوسوف (M.V.Lomonosov) فیزیکدان و شیمی دان روسی که الکتریسته جو را همراه با مسائل علمی دیگر مطالعه کرد، خاطر نشان نمود. این مطلب با آزمایش هایی که لومونوسوف در سال های 1752 و 1753 و فرانکلین (B.Franklin) پژوهشگر آمریکایی به طور مستقل انجام دادند، تایید شده است.
ماشین تندر لومونوسوف:
لومونوسوف یک ماشین تندر ساخت. خازنی که در آزمایشگاه او نصب شده بود و با سیمی که انتهایش از اتاق خارج و بر تیرک بلند بالابرده شده بود، با الکتریسته جو باردار می شد. در مدت طوفان های تندری ، با لمس کردن خازن می شد جرقه را از آن خارج کرد.
آزمایش فرانکلین:
فرانکلین در مواقع طوفان تندری بادبادکی را با یک میله آهنی به هوا فرستاد. انتهای پایین ریسمانی که به بادبادک متصل بود به کلید دری بسته می شد. وقتی که ریسمان مرطوب و به رسانای الکتریکی تبدیل می شد، فرانکلین می توانست جرقه ها را از کلید بگیرد، بطری لید را پرکند. و سایر آزمایش هایی را که معمولاً با ماشین ویمچورست صورت می پذیرفت، انجام دهد.
باید خاطرنشان کرد که چنین آزمایشاتی بسیار خطرناکند زیرا آذرخش ممکن است به بادبادک بخورد و آن وقت بار زیادی از بدن آزمایشگر به زمین برسد (برق گرفتگی شدید). در تاریخ فیزیک چنین موارد دردناکی وجود دارند. مثلاً در سال 1753ریچمن (G.Richman) که با لومونوسوف کار می کرد در سن پترزبورک توسط آذرخش کشته شد.
البته با این آزمایشات نشان دادند که ابرهای طوفانی واقعا بار الکتریکی دارند.
چگونگی شکل گیری آذرخش:
قسمت های مختلف ابر بارهایی با علامت های مختلف حمل می کنند. در بیشترین موارد پایین ابر (که به زمین است) دارای بار منفی است. در حالیکه قسمت بالا به طور مثبت باردار است. بنابراین اگر دو ابر چنان بهم نزدیک شوند که قسمت هایی که بار غیر همنام دارند، به طرف یکدیگر باشند، ممکن است بین آنها جرقه آسمانی (آذرخش) بوجود آید.
همچنین تخلیه آذرخش ممکن است به طریقه دیگری نیز صورت گیرد ابر طوفانی با حرکت در بالای زمین بار زیادی بر سطح زمین القا می کند و ابر سطح زمین بصورت صفحات خازنی بزرگی در می آیند. اختلاف پتاسیل الکتریکی بین ابر و زمین به مقادیر عظیم صدها میلیون ولت می رسد و میدان الکتریکی شدیدی در هوا به وجود می آید. اگر شدت این میدان به قدر کافی زیاد باشد، ممکن است جرقه زنی روی دهد یعنی آذرخش به زمین بربخورد. گاهی آذرخش ها به زمین می خورند یا باعث آتش سوزی می شوند.
پارامتر های مشخص کننده آذرخش :
بنا بر مشاهدات دراز مدت تخلیه جرقه ای آذرخش با عوامل زیر مشخص می شود.
ولتاژ بین ابر و زمین که حدوداًُ 108 ولت است.
جریان در آذرخش که حدودا 105 آمپر است.
مدت آذرخش که حدوداً 6-10 ثانیه است.
قطر کانال تابان آذرخش که حدودا 10 تا 20 سانتیمتر است.
تندر آذرخش:
تندر که بعد از آذرخش شنیده می شود، دارای همان منشأ ترق ترقی است که در مدت جرقه در آزمایشگاه بوجود می آید. یعنی هوای درون کانال تابان آذرخش به شدت گرم و منبسط می شود و موج های صوتی ایجاد می کند. در نتیجه بازتاب از ابرها ، کوه ها و غیره پژواک غرش های تندر را اغلب می توان شنید.
اگر یک کتاب گینس مخصوص پرندگان وجود داشت مسلما کاکاپو ستاره ی آن بود.
کاکاپو
• سنگین وزن ترین طوطی دنیا است.
• تنها طوطی است که پرواز نمی کند.
• تنها طوطی است که شبها بیرون می آید.
• تنها طوطی است که جنس مذکرش می تواند کیسه های هوای قفسه ی سینه اش را باد کند و برای جذب پرنده ی ماده صدای بلندی از خود ایجاد کند که مانند صدای بوووووووم است.
• فقط در نیوزلند یافت می شود و اکنون تعداد کمی از آن باقی مانده است و نیاز به مراقبت های زیادی دارد.
• نوع خاصی از طوطی است که هیچ خویشاوند نزدیکی در دنیا ندارد.
• با اینکه پرواز نمی کند اما کوهنورد خوبی است و از بالهایش برای حفظ تعادل استفاده می کند.
• با اینکه پرنده است اما در حدود 60 سال عمر می کند.
• پرهایش بسیار نرم و به رنگ سبز خزه ای است؛البته روی کمرش با کمی پرهای سیاه رنگ و شکمش با پرهای زرد و سبز پوشیده شده است.
• بخاطر رنگش می تواند بخوبی خود را استتار کند اما دشمنانش اغلب او را از روی بوی فوق العاده شدیدش پیدا می کننند.
• یک سبزی خوار حرفه ای است و از میوه ی گیاهان و دانه ی میوه ها تغذیه می کند و در فصل تابستان و پاییزشهد میوه ها را می نوشد و در زمستان پیاز گلهای ارکیده را می خورد.
سال 1350، دو زمين شناس ايراني كه در اطراف كرمان به جست و جوهاي زمين شناسي مشغول بودند، توانستند نخستين مدرك قطعي مبني بر زندگي دايناسورها در ايران را كشف كنند؛ ردپاهاي سه انگشتي بسيار زيبايي كه پس از ساعت ها پياده روي در دره نيزار، در مقابل چشمان اين جويندگان سخت كوش ظاهر شدند. همين كشف كافي بود تا بسياري از دانشمندان زمين شناس و جانورشناس خارجي، كه در آن سال ها در ايران مشغول گشت و گذار بودند، به اين رد پاي تازه كشف شده سري بزنند. سرانجام، دانشمند فرانسوي با بازديد از ردپاها در گزارش هاي رسمي سازمان زمين شناسي ايران مقاله اي منتشر كرد و آن ردپاها را متعلق به اورنيتوپودهاي متوسط مثل كامپتوسورس دانست.
به جز اين كشف مهم، يك ردپاي سه انگشتي هم در منطقه البرز مركزي توسط زمين شناسي ايراني به نام آقاي دكتر نوگل سادات گزارش شده كه احتمالا قدمت آن به اندازه ردپاهاي كرمان بوده است. اين ردپاي سه انگشتي مشخصا به يك دايناسور گوشتخوار بزرگ تعلق داشته است. در سال 1381 دكتر مجيد ميرزايي عطاآبادي- كه در آن زمان دانشجوي زمين شناسي بود- گروهي اكتشافي تشكيل داد تا پس از سه دهه دوباره به كرمان و جاهاي ديگر ايران بروند و آثار دره نيزار را از نزديك بررسي كنند و در مناطق ديگر به جست و جوي سنگواره دايناسورها بپردازند. به جز مجيد ميرزايي، محمد پورباغيان و نگارنده، كه در آن زمان دانشجويان زمين شناسي و جانورشناسي بوديم، نيز چكش هاي زمين شناسي خود را به دست گرفتيم و به همراه زمين شناسان سازمان زمين شناسي كرمان به كوهستان هاي كرمان رفتيم. البته دو ديرينه شناس خارجي به نام هاي الكساندر كلنر و فابيو ماركو دالاوكيا هم اين گروه را همراهي كردند. كلنر يكي از دانشجويان جانورشناس خود را كه متخصص آماده سازي سنگواره ها بود، به همراه آورده بود تا اگر سنگواره اي پيدا شد، سخت ترين قسمت كار، يعني بيرون كشيدن استخوان هاي شكننده و ظريف دايناسورها از ميان ماسه سنگ هاي سخت به دست فردي ماهر انجام شود. اين جانورشناس و سنگواره شناس ماهر هم الدر دپائولا سيلوا نام داشت.
برای شناخت هر پدیده ای درجهان واقع لازم است ابتداازآن تعریف مناسب ونسبتاً جامعی داشته باشیم ، چرا که بدون دانستن تعریفی مناسب ازآن نمی توان به کنه پدیده پی برد وآن رابه خوبی درک نمود.
مردم عامی درکلامی ساده زلزله راحرکت ناگهانی زمین ناشی ازخشم نیروهای ماوراء الطبیعه وخدایان می دانند که بر بندگان عاصی وعصیــــــانگر خودکه نافرمانی خداخود را نموده ومرتکب گناهان زیادی شده اند می داننــد .
اگر چه امروزه با گسترش دانش تجربی این تعریف در زمره اباطیل وخرافات قرارگرفته ،ولی هنوز در جوامع ومردم کم دانش وجاهل مورد قبول است.
درفرهنگ تک جلدی عمید زلزله را با فتح حروف « زَ» و « لَ » یعنی زَلزلَه برخلاف آنچه در زبان عامه مردم رایج است ، آورده ومی نویسید :
« زمین لرزه ، لرزش وجنبش شدید ویا خفیف قشر کره زمین که به نقصان درجه حرارت مواد مرکزی واحداث چین خوردگی وفشار یادر اثر انفجارهــای آتشفشانی بوقوع می رسد .»
در فرهنگ جغرافیا تالیف پریدخت فشارکی وهمچنین در فـــــرهــــنـگ جغرافیائی تالیف مهدی مومنی تعریفی مشابه هم به گونه زیر ارائه شده است:
«جنبش یا تکان پوسته زمین که به صورت طبیعی ناشی از زیر پوسته زمین است بعضی وقتها زلزله باعث تغییراتی در سطح زمین می شود ، اما اغلب زیان بوجود آمده ناشی ازتکان ها فقط محسوس است وممکن است زلزله بوسیلــــه یک انفجار آتشفشانی بوجود آید. زلزله در حقیقت در بیشتر نواحی آتشفشانی امری عادی است واغلب قبل ویا همزمان با انفجار اتفاق می افتد . اصل زلزلـــه تکتونیکی است واحتمالاً وجود یک شکست لازمه آن است . موجهای زلزلـــه دست کم در سه جهت اتفاق می افتد ودر یک مسافت قابل ملاحظه از مکــــان اصلی بطور جداگانه حس می شوند . وقتی امواج زلزله ازمکانی می گـــــــذرد زمین وساختمانها می لرزند وبه جلووعقب می روند .بالاترین زیان ناشی اززلزله همیشه در مرکز زلزله یعنی جائی که حرکت بالاوپائین است نیست امـــــــــا در مکانــــهائی که موجهای زلزله بصورت مایل به سطح می رسد ونزدیک مرکــز زلزلــــه باشند دارای بالاترین زیان می باشند .یک زلزله شدید معمولاً بوســـیله یکسری دیــــگر ازتکانها همراه می شود .زلزله ای که که در نزدیک یازیردریا اتفاق مـــــی افتد سبب حرکات شدیدآبها شده وبعضی وقتها امواج بــــــزرگی ازآن ناشی مـــی شود ودر مسافت زیاد این امواج ادامه پیــــدا می کنند وگاهگاهی باعث تلفات جــبران ناپذیر ومرگ ومیرمی شوند .طغیان نواحی ساحلی بیشتراز خود زلزلـــه بــــاعث خسارت می شوند ، در نواحی آتشفشانی زلزله عملاً هر روز اتفاق می افتـــد. به عنوان مثال در هاوائی هرساله صدهاتکانهای کوچک ثبت می شوند .»
درفرهنگ گیتا شناسی تالیف عباس جعفری آمده است:
«جنبش سریع ومحسوسی که درنتیجه جابجائی ویا جایگیری تخته سنگهای زیر پوسته زمین پدید می آید،در نتیجه این جنبش یـــــــک سری لرزش های موجی شکل پدید می آیدوگاه تغییرات ارتفاعی پوسته زمین راباعث می گرددواغلب ضایعات وزیان های جانی وفراوانی ازخود برجا میگذارد.زمین لرزه بیشتر مخصوص نواحی آتشفشانی بوده وگاه باخروش وفوران کوههای آتشفشانی همراه می گرددودرحالات شدیدشکستهاوبریدگیهای مهم ومشخص درروی پوسته زمین از خــودبجـــــای
میگذارد.غالب زمین لرزه ها حداقل با سه نوع موج لرزاننده همراه است .در مرکز وقوع زمین لرزه سه موج مزبور بطور همزمان اثرگذارده و ساختمانهاوتأسیسات واقع دراین منطقه را با نوسان های شدید به عقب و جـــــلوومی برد و حد اکثر خسارت و زیان در محلی که امواج مزبور بطور مورب به سطح زمین می رسندوارد می سازد.....»
محمود صداقت درکتاب“ زمین شناسی برای جغرافیا ” تعریفی بدینگونه ارائة می دهد:
«زمین لرزه عبارت است ازحرکات ولرزش های ناگهانی و گذرا در زمین که از ناحیه محدودی منشأ می گیرد و ازآنجا درتمام جهات منتشر می شوند.»
در کتاب فیزیکال جئوگرافی آمده است:
«زلزله یکسری ازتکانها ولرزشهای ناگهانی که از آزاد شدن فشار در طول گسل های فعال ودر مناطق آتشفشانی فعال ناشی می شود.تکانها ولرزشهای سطح زمین که در ارتباط با حرکات پوسته زمین در زیر زمین می باشد.»
در فرهنگ آکسفورد آمده است:
«حرکات ناگهانی وشدید سطح زمین.»
از تعاریف ذکر شده در فوق ومنابع دیگر می توان برداشت زیر را نمود:
«زلزله عبارت از حرکات و ارتعاشات نا گهانی سطخ زمین ناشی از شکسته شدن سنگهای پوسته زمین و رها شدن انرژی ذخیره شده در آنها است که در صورت شدت زیاد در مراکز انسانی موجب خسارتهاوزیانهای فراوان می شود.»
زلزله از یکطرف موجب شکسته شدن و جابجائی بین توده های سنگی پوسته زمین می شود و ازطرف دیگر همین جابجائی و شکسته شدن منجر به ایجاد امواج و انتشار در درون زمین می شود ، مانند انداختن قطعه سنگی در حوض یا دریاچه که منجر به ایجاد امواجی می شود.
زلزله مانند شکسته شدن قطعه چوب خشک شده ای می ماند که از یکطرف موجب گسیخته شدن چوب و از طرف دیگر موجب انتشار امواج در اطراف خود می شود.
زمین کرهای است که روی آن زندگی میکنیم. بنا به باورهای دینی از خاک آن آفریده شدهایم و روزی دوباره به خاک آن باز میگردیم. این کره خاکی یکی از نه سیاره منظومه شمسی است که مانند سایر سیارات در مداری به دور خورشید میگردد. زمین سیارهای منحصر بفرد در منظومه شمسی است که در آن آب و اکسیژن و نیتروژن که برای حیات ضروریاند، وجود دارد.
تاریخچه زمین
زمین در بدو پیدایش بصورت کرهای از مواد داغ و نیمه مذاب بود. بتدریج عناصر سنگینتر تهنشین شده و هسته فلزی را بوجود آوردند و در عین حال عناصر سبکتر به سطوح فوقانی آمده و جبه و پوسته را تشکیل دادند. پس از گذشت چند میلیارد سال ، زمین سرد شد، سطح زمین جامد گشت ، جو زمین شکل گرفت و اقیانوس بوجود آمدند. تکامل زمین هنوز هم ادامه دارد: پوسته زمین توسط فورانهای آتشفشانی در کف اقیانوسها نوسازی شده ، دائما بر اثر زمین لرزهها و حرکتهای قارهای در حال تغییر و تحول است. تناسب گازهای مختلف در جو زمین نیز بر اثر دخالتهای انسان به آرامی در حال تغییر است.
حرکت زمین به شکل یک پوسته سنگی متشکل از 12 صفحه مجزاست. هر یک از قارهها روی یک یا چند صفحه قرار گرفتهاند. این صفحات با سرعتی شبیه به سرعت رشد ناخنهای انسان در حال حرکت هستند. صفحههای جامد ، روی سنگهای نیمه مذاب به حالت شناور هستند که خود این سنگهای نیمه مذاب توسط جریانهای داغی که از هسته فلزی زمین فوران میکنند، تکان خورده و باعث حرکت صفحهها در سطح زمین میشوند.
چهره متغیر زمین
250 میلیون سال پیش ، سه تکه بزرگ خشکی بهم نزدیک شدند و یک خشکی بزرگ بنام پانجیا را بوجود آوردند. بعد از مدتی دریای تتیس این خشکی عظیم را به دو قسمت لوراسیا و گندوانلند تقسیم کرد. 120 میلیون سال پیش اوراسیا از هم شکافت و آمریکای شمالی از اروپا جدا شد. گنوانلند نیز شکافته شد و در نتیجه هندوستان به سمت جنوب آسیا حرکت کرد. قارهها همچنان به حرکت خود ادامه داده و به این شکل کنونی که میبینیم در آمدند. ظرف چند میلیون سال آینده قاره آمریکا به حرکت خود در سمت غرب ادامه داده و قاره آفریقا به اروپا و آسیا ملحق خواهد شد.
حیات در زمین
اولین موجودات زنده حدود 3.8 میلیارد سال پیش و اولین دایناسورها حدود 150 میلیون سال پیش در زمین ظاهر شدند. حدود 65 میلیون سال پیش نسل داینوسورها از بین رفت(انقراض دایناسورها). یکی از عوامل انقراض داینوسورهابرخورد یک شهاب سنگ به زمین و پر شدن جو زمین از غبار بود. در چنین شرایطی نور و گرما به زمین نرسیده و یک دوره کوتاه یخبندان باعث مرگ داینوسورها بر اثر سرما و گرسنگی شده است. اگر همه تاریخچه زمین را در 24 ساعت خلاصه کنیم، نخستین انسانها در 2 ثانیه مانده به نیمه شب ظهور خواهند کرد.
چین سرزمینی با اساطیر اژدها که روزی بدلیل فقری که داشتند می گفتند هرچیزی که پشت به افتاب بکند را می توان خورد ولی اکنون یکی از مدعیان اقتصادی دنیا هستند تاپایان سال 2002،جمعیت این کشور به 1 میلیارد و 284 میلیون و530 هزار نفر میرسد اكثر مردم چین در شرق كشور زندگی می کنند. 30 درصد برنج جهان در این کشور تولید می شود شهروندان کشور چین ،بیشتر از نژاد زرد هستند و در شرق كشور زندگی میکنند و به زبان ماندارین(چینی) سخن میگویند.
امروزه تعداد زیادی از ایرانیان مقصد گردشگری خودشون چین انتخاب می کنند چرا که هم واقعا اماکن تاریخی زیادی دارد و هم فاز تجاری خوبی دارد بخصوص اگر توی ایران از بازار شناخت خوبی داشته باشند لذا هرچند کشور چین واقعا بزرگ و وسیع است
با تور چین برم یا خودم مستقیم بروم چگونه خودم بروم و چگونه یک تور خوب پیدا کنم ؟
ببینید دوتا دیدگاه در خصوص سفر داریم یکدسته افرادی هستند که دوست دارند یک سفر مشخص و شسته رفته برند وهمه چیز از قبل براشون برنامه ریزی شده باشه که من به این دست افراد توصیه می کنم که با تور چین بروند که در فصل خلوتی تور از 780 هزار تومان شروع میشه وفصل شلوغی (به قول آزانسیها های سیزن ) از یک میلیون و دویست شروع میشه به بالا پرواز با هواپیمای ایران ایر چهارشنبه ساعت 8 شبه و 6.5 ساعت پرواز تا پکن و با اونجا چهار ساعت هم اختلاف ساعت داریم که سرجمع 6 صبح به وقت پکن اونجای البته اگه... پرواز تاخیر نداشته باشه
دسته دوم افرادی هستند که از ماجرهای که در سفر براشون پیش می آید خوششون می آید و به آن به عنوان یک تجربه جدید و شاید یک تصادف منجر به دوستی های بعدی نگاه می کنند که اگر از این دسته افراد هستید و به قول معرف کمی رگ ماجراجویی داریدو می خواهید به سفر باحال تری بروید اطلاعات خوبی براتون توی سایت گذاشتم از سیر تا پیاز تازه سوال هم داشتید کامنت بگذارید یا زنگ بزنید ما بدون تعطیلی همیشه در دسترس و جوابگو هستم
درضمن سفر به چين غير از راههاي هوايي، راه زميني (بدون اتومبيل شخصي) نيز ميتواند انتخاب مناسبي براي مسافران ماجراجو از ايران و خاورميانه باشد. ميتوانيد از راههاي زيبا و بي همتاي لائوس - چين، تبت - نپال و سينجيانگ - قزاقستان لذت ببريد
تمام آزمایشهای علمی، فضاپیماهای SDO، STEREO و سایر فضاپیماهای مطالعاتی خورشید، همزمان با پاسخگویی به سوالات موجود درباره خورشید سوالات جدیدی ایجاد کردهاند. برای اینکه بتوان حقیقت وجود خورشید را کشف کرد، باید به اندازه کافی به خورشید نزدیک شد تا بتوان از آن نمونهبرداری کرد و فورانهای سطح آن را اندازه گرفت.
نسل بعدی ماهوارههای رصد خورشید در اطراف قطبهای آن پرواز خواهند کرد. این فضاپیماها همزمان با مزه مزه کردن (!) جو خارجی خورشید، جریانهای انرژی را که از سطح آن به داخل تاج خورشیدی روان هستند، ردیابی میکنند.
بر اساس برنامهریزیهای انجام شده، طیفسنج تصویربرداری سطح مشترک خورشید ناسا (IRIS) که قرار است در دسامبر 2012 / آذر 1391 به فضا پرتاب شود، به مطالعه سطح مشترک بین جو و سطح خورشید خواهد پرداخت. این رصدخانه فضایی با مطالعه چگالی، دما و پدیدههای میدان مغناطیسی خورشید، به دانشمندان کمک خواهد کرد تا جریان انرژی و پلاسما را که باعث ایجاد تاج و بادهای خورشیدی میشوند، توضیح دهند.
مدارگرد خورشیدی آژانس فضایی اروپا که در هنوز در مراحل طرحریزی است، با حرکت بر روی مداری عمود بر دایرةالبروج به مطالعه قطبهای خورشید خواهد پرداخت. مسیر حرکت این مدارگرد تقریبا در عرض جغرافیایی 30 درجه خورشیدی قرار دارد. جو گورمن از اعضای پروژه SDO میگوید: «بهترین شاخصی که ما میتوانیم برای بررسی و پیشبینی چرخه خورشیدی داشته باشیم، در قطبهای خورشید قرار دارد.» به گفته وی هدف نهایی دانشمندان این است که بتوانند سفینهای خورشیدی بسازند که قادر باشد ابزارهای علمی در بالای قطبهای خورشید حمل کند.
ناسا قصد دارد تا در سال 2018 / 1397، کاوشگر خورشیدی پلاس را رهسپار فضا کند که قرار است بیش از سایر فضاپیماهای دیگر تاریخ، به خورشید نزدیک شود. این فضاپیما قرار است در ضمن پرواز به دور خورشید، به استشمام اتمسفر خورشید و سنجش بادهای خورشیدی بپردازد.
در یکی از آزمایشهایی که برای این فضاپیما برنامهریزی شده، قرار است الکترونها، پروتونها و یونهای هلیوم موجود در بادهای خورشیدی شمارش شود و علاوه بر اندازهگیری مشخصات بادهای خورشیدی، بعضی از آنها توسط ظروف خاصی برای تحلیل و بررسی جمعآوری شوند. آزمایش دیگری هنگام عبور فضاپیما از میان بادهای خورشیدی، تصاویری سهبعدی از آنها تهیه خواهد کرد. نهایتا ابزار دیگری فهرستی از محتویات خورشید تهیه خواهد کرد؛ مساله مرموزی که بر خلاف سادگی ظاهری، چندین دهه است که فیزیکدانان را به خود مشغول کرده است.
به گفته دین پسنل، یکی دیگر از دانشمندان پروژه SDO، ارسال این فضاپیما فرصت مناسبی برای انجام تحقیقات فیزیک خورشید فراهم میکند. وی میگوید: «هدف این است که بتوانیم آبوهوای خورشیدی را پیشبینی کنیم. ما اکنون در آغاز این راه قرار داریم، اما من فکر میکنم که میتوانیم پیشرفتهای خوبی در این زمینه داشته باشیم.»
در سال 1929 گروهی از مورخین یک نقشه شگفت انگیز کشیده شده روی پوست آهو پیدا کردند.تحقیقات نشان داد که این نقشه یک سند واقعی است که در سال 1513 توسط "پیری ریز" یک دریا دار مشهور ناوگان دریایی ترکیه در قرن شانزدهم کشیده شده است.علاقه او نقشه کشی بوده است ودرجه بالای او در نیروی دریایی به او اجازه دستیابی به کتابخانه سلطنتی قسطنطنیه را می داد.این دریا دار ترکیه ای نقشه های خود را با استفاده از نقشه های قدیمی که قدمت آنها به قرن چهاردهم قبل از میلاد می رسید کشیده بود.نقشه این فرد ساحل غربی آفریقا وساحل شرقی آمریکا وخط ساحلی شمال قطب جنوب را نشان می دهد که قطب جنوب به طور حیرت آوری کشیده شده است.
نکته جالب اینجاست که چگونه این فرد توانسته 300سال قبل از کشف قاره قطب جنوب ، نقشه این قاره را با چنان دقتی بکشد؟؟!!
وجالبتر آن که نقشه ،خط ساحلی زیر یخ را نشان میدهد. سابقه نشان زمین شناسی نشان میدهد آخرین باری که خط ساحلی قطب جنوب بیرون از یخ بوده است4000 سال قبل از میلاد بوده است!!ودیگر آنکه رشته کوه ها زیر یخ قطب جنوب است که در نقشه "پیری ریز" کشیده شده است ولی تا سال 1952 کشف نشده بود
پس از این ماجرا کشف
مجسمه یک بیگانه نژاد خاکستری در موزه انگلستان که این مجسمه شباهت غیر قابل انکاری با موجودات غیر زمینی نژاد خاکستری دارد که به خصوص شباهت چشمها بسیار جلب توجه میکند.
لیلا خلج زاده، کارشناس ارشد هوا فضا در گفتگو با دريچه خبر گفت: نیازهای خاص بشر در فضا منجر به اختراع موارد و وسایلی شده که پس از گذشت مدتی در زندگی روزمره کاربرد فراوانی پیدا کرده است.
وی افزود: بسیاری از نرم افزارها و علائم رایانه ای کامپیوتر مانند تحلیل ها ی سازه ای در ابتدا برای طراحی فضا پیما ایجاد شدند و پس از آن در دامنه و سیعی از کاربرد های غیر فضایی از جمله صنعت اتومبیل سازی، ساخت ابزار ماشینی و طراحی سخت افزارها به کار گرفته شده اند.
خلج زاده اظهار داشت: برای پرتاب فضا پیماهایی چون شاتل فضایی نیاز بود که هزاران فعالیت به صورت هم زمان مدیریت شود و از همین جا سیستم پردازش زمان بندی ویژه ای ایجاد شد.
****سیستم تصفیه آب شهری جزء دستاورد های صنعت فضایی است
وی تصریح کرد: این موضوع به گونه ای بود که هم اکنون بیش از کاربرد فضایی در مدیریت سیستم های زمینی کاربرد یافت و سیستم پردازش زمان بندی در برنامه ریزی بلادرنگ بهینه سازی شد.
خلج زاده عملیات ساخت، زنجیره یافتن یک پارچه مواد و قطعات و سفارشات مشتری را از جمله کاربرد های مدیریت سیستم پردازش در زمین دانست و یاد آور شد: صفحه کلید های پیشرفته، نرم افزار خدمات مشتری، سیستم مدیریت پایگاه اطلاعات ، نقشه برداری لیزری، کنترل های هواپیمایی، صفحات فشرده سبک ماند سی دی، نرم افزار سیستم هوشمند، میکروکامپیوتر ها و گرافیک های پیشرفته طراحی نیز جزء دستاورد های صنعت فضایی هستند.
خلج زاده تاکید کرد: سیستم جدید تصفیه آب شهری به ویژه برای کشتن و از بین بردن باکتری ها در مناطقی که آب آلوده به باکتری های زیادی است از تصفیه آب در فضا الگو بردرای شده است.
وي اظهار داشت: از فناوری استرلیزه کردن آب در ماموریت های طولانی مدت فضایی در تصفیه آب استخر ها استفاده می شود.
وی خاطر نشان کرد: در این روش جای استفاده از مواد شیمیایی مانند کلر از الکترودهای آلیاژ نقره و مس استفاده می شود که با تولید یون های نقره و مس زمانی که جریان از آنها عبور می کند باکتری ها جلبک ها و خزه ها از بین می روند.
همدانپيام: فضانورداني كه در پيادهرويهاي فضايي شركت داشتهاند، هميشه از بوي به شدت عجيب فضا سخن ميگويند.
به گزارش ایپنا، اين بو تنها زماني قابل شناسايي بوده كه فضانوردان درون محيط فضايي قرار ميگرفتند؛ چراكه درون لباس فضايي از يك بوي پلاستيك برخوردار است، اما در زمان ورود به ايستگاه فضايي بينالمللي و برداشتن كلاهها، آنها يك بوي متمایز قوی از مرز نهایی را استنشاق ميكردند كه از لباس، كلاه، دستكش و ابزار آنها استشمام ميشد.
ذرات مهاجر از خلأ نزدیک كه احتمالاً اتم اكسيژن هستند، از عطر تند استیک خشکیده، فلز داغ و گازهای جوشکاری برخوردارند.
استيون پيرس، شيميدان ناسا كه براي بازسازي بوي فضا در زمين براي اهداف تمريني فضانوردان استخدام شده، اظهار كرد كه جنبه فلزي اين بو احتمالاً از ارتعاشات پرانرژي يونها نشأت گرفته است.
كوين فورد، فضانورد ناسا گفت: اين بو مانند چيزي است كه تاكنون استنشاق نكردهام، اما هيچگاه از ياد نخواهم برد.
اما فضانوردان لزوماً از اين بو ناراحت نميشوند. دون پتيت، فضانورد ناسا پس از مأموريتي در سال 2003 آن را به اين شكل توصيف كرد: توصيف اين بو سخت است.
بوي درون ايستگاه فضايي بينالمللي بيشتر شبيه به زمين است. پتيت كه اخيراً از دومين مأموريت شش ماهه خود در ايستگاه بازگشته، در گفتوگو با اسپيس اظهار كرد: ايستگاه فضايي از بويي ميان فروشگاه، موتور، اتاق و آزمايشگاه برخوردار است و در زماني كه براي شام غذا درست كرده و يك كيسه خورشت را باز ميكنيد، ميتوان تا حدي بوي يك رستبيف را احساس كرد.
آن مرد با چتر آمد !
روز گذشته فلیکس بامگارتنر از درون کپسول فضایی خود و از ارتفاع ۳۹ کیلومتری زمین به بیرون پرید.
این رکوردی تازه برای سقوط آزاد در جهان است و افقی نو برای ماموریت های فضایی آینده.
ماموریت غیر ممکن ، ممکن شد.
پس از آنکه فیلیکس از کپسول به بیرون پرید حدود ۸ دقیقه طول کشید تا او زمین را زیر پاهای خود احساس کند. هشت دقیقه وحشت.
در آغاز چرخش های پی در پی او به دور خودش اوج دلهره را برای ناظران این رویداد بی نظیر در گوشه و کنار زمین به وجود آورده بود. اگر او در این وضعیت بی هوش می شد و یا کنترل خود را باز نمی یافت همه چیز تمام بود ! پس مدت کوتاهی فلیکس در حالت پایدارتری به سوی زمین در حرکت بود. با سرعتی بیش از سرعت یک هواپیما!
با باز شدن چتر نجات پس از ۴ دقیقه و ۱۹ ثانیه سقوط آزاد پرالتهاب ،همه کمی آرام شدند . اما هنوز مسیر طولانی تارسیدن به زمین در پیش بود.
فلیکس حدودا پس از سه ساعت از آغاز این سفر پراسترس ، آرام و آسوده قدم بر زمین گذاشت.
این ماموریت برای ما که در تحریریه مجله نجوم به طور زنده ماموریت را دنبال می کردیم سراسر هیجان و استرس بود. هیجان این ماموریت را هیچگاه فراموش نمی کنم. هر لحظه یک شگفتی تازه.
برای من صفحه آخر این داستان از همه جذاب تر بود. زمانی که فلیکس زمین را زیر پای خود احساس کرد ، گویی بار سنگینی را از دوش برداشته باشد ، ناگهان بر زمین زانو زد و دو مشت گره کرده خود را بالا برد.
احساس کردم در سینه اش پروانه ای دارد بال می زد.
فلیکس بامگارتنر٬ این اتریشی ۴۳ ساله به جز شکستن دیوار صوتی، دو رکورد جهانی دیگر یعنی مرتفعترین سقوط آزاد تاریخ و مرتفعترین سفر بالون با سرنشین را هم به خود اختصاص داد. اما او جوانمردانه رکورد طولانیترین سقوط آزاد جهان را برای سرهنگ جو کیتینگر، دارنده دو رکوردی که دیروز شکسته شد و مشاور پروژه٬ کنار گذاشت تا مرد ۸۴ ساله امریکایی همچنان این رکورد را به نام خود داشته باشد.
بامگارتنر بعد از رسیدن به زمین گفت: "امروز بالا و پایینهای زیادی داشت. همانطور که در کل پروژه هم چنین مسئلهای دیده میشد. اول به زیبایی بلند شدیم و بعد نزدیک بود به دلیل مشکل برقرسانی شیشه کلاهم به مشکل بر بخوریم. خروج از کپسول عالی بود اما بعد از سقوط آزاد، آرام آرام شروع به چرخش کردم. فکر کردم تنها چند بار خواهم چرخید اما سرعتم در حین چرخشهای افزایش پیدا کرد. به شدت تند میچرخیدم و این اصلاً خوب نبود. چند لحظه حس کردم بیهوش شدهام. حتی وقتی سرعت صوت را شکستم، چیزی حس نکردم چون تمام تلاشم این بود که ثابت شوم. باید صبر کنیم و ببینیم که آیا سرعت صوت را رد کردهام یا خیر. واقعاً انجام این پروژه سختتر از آن چیزی بود که فکرش را میکردم."
او همچنین افزود: "وقتی آن بالا و بر فراز زمین ایستادهای و به زیر پایت نگاه می کنی دیگر شکستن رکوردها و جمعآوری دادههای علمی برایت مفهومی ندارد. آن زمان فقط با خودت فکری میکنی که آیا زنده به زمین باز خواهم گشت؟"
بالن عظیمی به ارتفاع یک ساختمان ۵۰ طبقه که کپسول حاوی فلیکس بامگارتنر را با خود به فضا برد. برای مقایسه کافی است به ابعاد جراثقال زرد رنگی که انتهای بالن را نگه داشته است٬ دقت کنید.
جو کتینگر که حدود ۵۰ سال پیش و با امکانات بسیار ابتدایی مشابه همین پرش را انجام داده بود و رکوردش برای بیش از نیم قرن دست نخورده باقی مانده بود٬ مشاور و استاد فیلیکس در این رکوردشکنی بزرگ بود.
خرابی سیستم گرمایش برقی شیشه کلاه کاسکت فیلیکس باعث ایجاد یک تاخیر چند دقیقهای در آغاز پرش گردید که خود دلیلی برای افزایش ارتفاع و بهبود رکورد گردید.
هنوز زمان زیادی از خبر شیرجه چترباز ماجراجو، فلیکس بامگارتنر از میان لایههای رقیق استراتوسفر در ارتفاعات بالای جو زمین نمیگذرد که با خبر جدیدتری غافلگیر میشویم: او تنها موجود زندهای نیست که چنین ارتفاعی را تجربه کرده است!
آسمان بالای سر ما محل زیست جانداران بسیار ریزی شده است. مطالعات اخیر تائیدکننده وجود میکروبهایی در پوشسپهر یا استراتوسفر جو زمین است. پوشسپهر، دومین لایه بزرگ جو است که از ارتفاع ۱۸ کیلومتری سطح آغاز میشود و تا ۳۲ کیلومتر بالاتر ادامه پیدا میکند و دما در برخی نواحی آن به منفی ۶۰ درجه سانتیگراد هم میرسد. پیش از این زیستشناسان گمان میکردند این منطقه به علت وجود فشار و دمای پایین، پرتوهای زیانبار خورشیدی و نبود آب و مواد مغذی، غیرقابل سکونت باشد.
دیوید اسمیت، یکی از پژوهشگران این مطالعه از دانشگاه واشنگتن اظهار کرد: «دوام حیات در ارتفاعات بالا، ادراک ما را نسبت به مرز زیست کره به چالش کشید!» به تمام مناطقی که زندگی در آنجا جریان دارد، زیست کره میگویند؛ از زیستگاه خودمان بهعنوان انسان گرفته تا ماهیها در دریا، پرندگان در آسمان و کرمها و تکسلولیهای لایههای اعماق زمین همه و همه بخشهای مختلف زیست کرهزمین هستند.
اسمیت برای ادامه پژوهشهای خود در تلاش برای گردآوری آمار کاملتری از حیات موجود در پوشسپهر بالنهای تحقیقاتی مخصوص نمونهگیری را از ارتفاعاترصدخانه کوه بچلور به آسمان فرستادند. این بالنها٬ نمونههای کوچک و بسیار ساده بالنی بود که فلیکس بامگارتنر را با خود به ارتفاع ۳۹ کیلومتری زمین برد. او و همکارانش با کمک این امکانات و بودجهای که از موسسه اختر زیستشناسی ناسا گرفتهاند، امیدوارند پاسخ این پرسشها را که این جانداران بلندپرواز از کجا آمدهاند؟ به کجا میروند؟ و خط سیر تکاملی آنها چطور است را بیابند. علاوه بر این سوالات، آنها میخواهند اطلاعات بیشتری درباره این ریزجانداران جانسختی که میتوانند در محیطی که به نظر غیر قابل سکونت میآید٬دوام بیاورند٬ به دست آورند.
پوشکره به شرایط حاکم بر سطح مریخ شباهت بسیار دارد. به جز اتاق تستهای زیستمحیطی که در آزمایشگاههای تحقیقاتی در دسترس است ، روی سیاره ما محیط بهتری نسبت به پوشکره برای مطابقت با شرایط مریخی وجود ندارد. اینگونههای جالب حیات که به نظر میرسد سوار بر جریانهای هوایی به زندگی خود ادامه دهند، میتوانند به دانشمندان در رابطه با آنچه در خاک مریخ در جستجویش هستند نیز سرنخهایی بدهند.
نخستین گزارشهای مربوط به حیات ساکن در لایههای بالای جو به حدود دهه ۱۳۱۰ خورشیدی برمیگردد. مطالعات صورت گرفته روی نمونههای جمعآوری شده از بالنهای پژوهشی ارتفاعات بالا و پروازهای موشکی، مدعی یافتن میکروبهایی در ارتفاع ۷۷ کیلومتری از سطح زمین بوده است. آنچه قطعی نیست منشأ این جانداران است؛ ایا این میکروبهای جان سخت از ارتفاعات بالاتر به آنجا نقل مکان کردهاند یا در نتیجه آلودگیهای سطح زمین ایجاد شدهاند.
اما در این میان این نمونهگیریهای قدیمی کمی هم مشکوک هستند چراکه تقریبا هیچ گزارشی دال بر استریلیزهسازی آنها قبل از پروازشان در اسناد به جای مانده به چشم نمیخورد. در واقع، نمونهگیری قابل اعتماد از لایههای بالای جو دشوار و پرهزینه است. پژوهشگران باید حجم قابل توجهی از هوا را برای گیر انداختن فقط یک میکروب جمعآوری کنند چون برآورد میشود با توجه به غلظت جو، تنها چند میکروب در هر مترمکعب وجود داشته باشد و این مقدار بسیار اندک است.
اولین مدرک محکمی که حضور حیات در پوش کره (استراتوسفر جو زمین) را به اثبات رساند در مطالعه بالنی درسال ۱۳۸۲ یعنی حدود ۱۰ سال پیش صورت گرفت. در پژوهش آن سال، سلولهای زندهای در ارتفاع بین ۲۰ تا ۴۱ کیلومتری از بالای مناطق استوایی هند جمعآوری شدند.
اینکه این میکروبها چطور به چنین ارتفاعی میرسند، هنوز کاملا مشخص نیست. گروه کوچکی از پژوهشگران ادعا میکنند آنها مسافرانی از فضا هستند که در سقوط به سمت زمین گرفتار جریانات نرم هوا در آن ارتفاعات شده و برای همیشه آنجا گیر افتادهاند. اما با احتمال بیشتری، این موجودات ریز با بادهای شدید و توفانهای گردوغبار٬ از زمین به هوا برخاسته و خود را به آن ارتفاع رساندهاند. برخی میکروبها هم از تکنولوژی روز غافل نمانده و سفر خود را روی هواپیماهای تجاری در حال پرواز از سطوح زیرین پوشکره، به انجام میرسانند!
با وجود حضور جسورانه حیات در ارتفاعات بالای جو، به نظر نمیآید این میکروبها آنطور که روی زمین رشد و تولید مثل میکنند، در آنجا هم زندگی فعالانهای داشته باشند. به نظر پژوهشگران بهترین تصوری که میتوان برای این میکروبها کرد، این است که آنها فقط میتوانند در فشار اندک، لایههای بالای جو را بسادگی تحمل کنند. سپس این مسافران مجانی روی جریانهای هوایی نشسته و مدتزمانی بعد در محیطهایی دور فرود میآیند.
بسیاری از این جهانگردان ریز، باکتریهایی در فرم اسپور هستند. این ریز موجودات، توانایی تشخیص شرایط سخت و پرفشار محیطی را دارند و هنگام تشخیص چنین شرایطی، همچون سیستمی کامپیوتری سوخت و ساز خود را از حالت روشن روی خاموش میگذارند و اندازه آنها هم به اصطلاح آب میرود!
آنها یک سپر پوسته مانند سخت در اطراف بخش بیرونی خود درست میکنند، این لایه که اسپور نام دارد مانند یک سپر دفاعی ازDNA میکروب دربرابر آسیبهای پرتوهای فرابنفش یا هر عامل تهدید کننده دیگری محافظت میکند. گویی اسپور یک سازگاری تکاملی است که در شرایط پرواز در آسمان یا شاید مدار بین سیارهای نمو یافته است.
این تصویر الکترونیکی یکی از اسپورهای جمعآوری شده بر فراز کوه بچلور را نشان میدهد.
اگر اسپور ـ باکتری خفته ـ بتواند با تحمل شرایط این سفر هوایی جسورانه در یک محیط سکونتپذیر فرود بیاید، میتواند به خود جانی دوباره داده و به زندگی بازگردد. پژوهشگران نمونههایی از جو زمین را در ظرف مخصوص کشت میکروب که مملو از مواد مغذی است قرار دادند و به نظاره آنچه رشد کرد نشستند. در حقیقت این ماموریتهای جستجو و احیا، فقط نشاندهنده به اصطلاح نوک کوه یخی است که وجود دارد و هنوز خبرهای بسیار دیگری آن بالا در سقف زمین وجود دارد. به عبارتی، تنها حدود یک درصد از این موجودات ریز را میتوان در آزمایشگاه کشت کرد.
برای مشاهده آن سوی این یک درصدها، اسمیت و همکارانش شروع به استفاده از روشهای مولکولی برای شناسایی مواد زیستی موجود در جو، چه زنده و چه مرده کردند. نمونههای جوی آنها از رصدخانه بچلر که در ۷/۲ کیلومتر بالای سطح دریا قرار دارد، به دست آمده است.
این پژوهشگران به جای تلاش برای رشد دادن این میکروارگانیسمها در ظرف کشت میکروب، DNAای را که میتوانند با یک کتابخانه ژنومیک ـ مجموعهای از باکتریها که برای نگهداشتن کل DNA یک موجود به لحاظ ژنتیکی مهندسی شدهاند ـ شامل ۶۰ هزار گونه میکروبی مطابقت بدهند، استخراج کردند. نتایج مقدماتی نشان داد میکروبها از هر دامنه اصلی از حیات در وردسپهر (تروپوسفر) بالایی پیدا میشوند!
یک تصویر الکترونیکی دیگر از نمونه های جمعآوری شده از پژوهش اخیر یک هاگ را نشان میدهد
اطلاعات به دست آمده از رصدخانه بچلر، برآوردها در رابطه با تراکم میکروبها در لایههای بالایی جو را بهبود خواهد بخشید. همچنین، این اولین مشاهدات بلندمدت برای بررسی تنوع تعداد میکروبها متناسب با تغییر فصول و دیگر الگوهای آب و هوایی است.
اسمیت برای ادامه پژوهشهایش روی دستاوردهای مأموریت بالنی مهندسان ناسا و نمونههای به دستآمده از ارتفاعات بالاتر کار میکند. او میگوید:
«ما هنوز هیچ ایدهای نداریم که مرز هوایی یا ارتفاع زیست کره را باید تا کجا بکشیم! تجاربی از قبیل بالن ناسا، نشانهای خواهد داد که حیات تا چه اندازه توانایی دوام در پوشکره را دارد و هنگامی که آنها در ارتفاعات بالا هستند، ممکن است چه نوع از جهشها را به ارث ببرند؟!»
این جهشیافتهها، همچون بذری که بطور تصادفی روی سطح زمین پاشیده میشوند، استعداد ریشه دواندن در محیطهای مساعد را دارند. به استدلال اسمیت، با وجود اثبات دشوار، اما این امکانپذیر است که تکامل حیات پیچیده روی سیاره ما، بخشی از دوران تکاملی خود را مرهون پرواز میکروبها و باکتریهایی بر فراز جو زمین و جهشهای ژنتیک ناشی از آن باشد.
مجسمه مشهوری که در برزیل در شهر Rio de Janeiro قرار دارد و بسیاری از مردم آن را در تلویزیون دیده اند در حقیقت مجسمه مسیح منجی است. این مجسمه با 125 فوت ارتفاع در سال 1926 و در ارتفاع ۷۱۰ متری نوک کوه Corcovado ساخته شده است. مجسمه مذکور حالت ایستاده عیسی مسیح را در حالیکه دستان خود را کاملاً باز کرده است نشان می دهد که این حالت نشان دهنده پذیرش همه انسانها در آغوشش است. مجسمه عیسی مسیح نشانه برزیل است که امروزه شهرتی جهانی پیدا کرده است.
توریستهایی که از برزیل دیدن می کنند حتماً به دیدن این مجسمه نیز می روند. دست چپ این مجسمه به سمت شمال شهر Rio de Janeiro و دست راست آن به سمت جنوب شهر اشاره می کند. مناظر بسیار جذابی را می توان از آنجا مشاهده کرد که نفس را در سینه تماشاچی حبس می کند. این مناظر شامل شهر Rio، خلیج، کوه Sugarloaf و ساحل رودخانه های Copacabana و Ipanema می شود. علاقمندان به فوتبال نیز می توانند منظره ای از استادیوم را مشاهده نمایند.
Coliseum معروفترین آمفی تئاتر دایره وار(بیضی) عظیم تاریخی که تعداد ردیفهای صندلی آن به تعداد پنجاه هزار ودارای ۸۰ در ورودی است. واژه کلوسئوم به معنی «جایگاه بزرگ» نام دیگر آن آمفی تئاتر فلاویوسی(amphitheaterum flaviusi) است. ساخت کولوسئوم توسط Vespasian (وسپاسین)امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد، پس از آن پسرش Titus (تیتوس)در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط Domitian (دومتین)برادر Titus که در سال ۸۱ بر وی غلبه کرد و بر جایگاه امپراطور روم نشست، کامل شد و به پایان رسید. کولوسئوم به عنوان اولین آمفی تئاتر دائمی و ماندگار ساخته شده در روم، در زمینهای باتلاقی ما بین تپههای Esquiline(اسکوئیلین) و Caelian(کائلین) واقع شده بود.
در این مجموعه امپراطور روم شاهد فجیع ترین جنایات به شکل کشتار بردگان و مسیحیان بودهاست نبردهای خونین بر سر مرگ و زندگی گلادیاتورها یکی از سرگرمیهای روزانه امپراطوران و اشرافیان روم بودهاست قدمت تاریخی و شکوه و جلال این عمارت از یک سو و کارامدی آن برای اجرای نمایش و امکان کنترل جمعیت، از سوی دیگر، باعث شد این سالن یکی از بزرگترین بناهای معماری روم باستان به شمار میرفت.
پلان این مجموعه به شکل بیضی به قطرهای ۱۸۸ و ۱۵۶ متر زیر بنای آن حدود ۶ جریب میباشد ارتفاع آن تقریبا به اندازه یک ساختمان۱۵ طبقه میرسد(حدود۴۸متر) کف صحنه چوبی است و در زیر آن مجموعهای از اتاقها و گذرگاهها برای عبور حیوانات وحشی و سایر تدارکات لازم جهت راه اندازی و اجرای نمایش قرار گرفتهاست. تعداد ۸۰ دیوار به عنوان تکیه گاه برای طاقهای گنبدی شکل، گذرگاهها، پلکان و ردیفهای صندلی، روی صحنه قرار گرفتهاست. لبه بیرونی طاقهای متوالی باعث اتصال طبقات مختلف و پلکان بین آنها به یکدیگر شدهاست. نمای داخلی Coliseum از بالا سه ردیف طاقهای گنبدی شکل رو در روی ستونها و سر ستونها قرار گرفتهاند،
در ستونهای طبقه اول سبک معماری دوریک (Doric)، در طبقه دوم سبک ایونیک (Ionic)، و در طبقه سوم سبک قرنتی (Corinthian) که نزدیک به سبک کلاسیک یونان بود، به کار رفتهاست.این بنا به دلیل عبور و مرور آسان جمعیت به داخل و خارج میدان یکی از شاهکارهای مهندسی است در بالای این سه طبقه اصلی، طبقه زیرشیروانی شامل ستونهای مستطیل شکل سبک قرنتی قرار دارد، فضای بین ستونها با ۴۰ عدد پنجره کوچک مستطیل شکل پر شدهاست.
در قسمت بالا، دیوارکوبها و بندگاههایی وجود دارد که تیرکهایی را که سایه بانها به آنها آویزان است، نگه داشتهاند. در ساخت عمارت با دقت بسیاری از انواع ترکیبات ساختمانی استفاده شده، برای فونداسیون از بتون و برای ستونها و طاقها از سنگ آهک (تراورتن) استفاده شده، در ستونهای به کار رفته برای دیوار دو طبقه زیرین، از نوعی سنگ متخلخل به نام توفا (Tufa) استفاده شدهاست. برای طبقات فوقانی و اکثر طاقها از آجر بتونی استفاده شدهاست.
دیوار چین که یکی از هفت اعجاز جهان شمرده می شود، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است .
این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال ۱۹۸۷ در "فهرست میراث جهانی " ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می گردد.
حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعههای مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد .
در دوره حکمرانی سلسلههای بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوههای مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوهها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.
در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است .
دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸ – سال ۱۶۴۴ ) است از غرب به دروازه " جایو گوان " در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن ۹ استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم انرا دیوار طولانی می نامند.
دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوهها ساخته می شد از بیابان ها مراتع و لجنزارها عبور می کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برای ایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می دهد. دیوار بر مسیر کوههای پر فراز و نشیب امتداد یافته است . در بیرون دیوار پرتگاههای بلند دیده می شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده اند . لذا دشمن به هیچوجه قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولا با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان ۱۰ متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن ۴ -۵ متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود .
طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده است . هنگامی که دشمن دست به حمله می زد برج های آتش روشن می کردند و سراسر کشور از حمله آگاه می شدند .
اکنون مقاومت دیوار چین به عنوان یک مانع نظامی از بین رفته است. اما زیبایی معماری مخصوص آن دیدنی است . زیبایی دیوار چین پر ابهت ، و باعظمت است. از دور دیواری بلند و پر پیچ و خم بر روی کوهها همانند اژدهایی در حال حرکت به چشم می خورد و صحنهای شکوهمند ایجاد شده است . از نزدیک ، دروازههای پر ابهت ، دیوار ها ، سکوهای دیوار ی،برج های دیده بانی، برج های آتش هماهنگ با عوارض زمینی آکنده از دلربایی هنری است. دیوار چین دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی و ارزش دیدنی است. چینی ها می گویند : " کسی که به دیوار چین صعود نکرده باشد ، قهرمان نیست ".
گردشگران چینی و خارجی از پیمودن دیوار احساس افتخار می کنند . حتی سران بسیاری کشورهای خارجی نیز فرصت دیدار از این اثر بزرگ را از دست نمی دهند .
برخی از بخش های دیوار چین بخوبی حفظ شده است از جمله دیوار "بادلینگ " در نزدیکی بیجنیگ دیوار " سی ما تای " ، دیوار " موتیان یو " ، دروازه شان حای گوان در انتهای شرقی دیوار چین است که نخستین دروازه چین نامیده می شود و دروازه "جایوگوان" در انتهای غرب در گان سو ،این بخش ها همچنین از مکان های بسیار مشهور و دیدنی دیوار است و گردشگران زیادی در تمام سال از آنها بازدید می کنند .
دیوار چین تجسم درایت و رنج و زحمت میلیونها چینی در دوره باستان چین است . این اثر پس ازهزاران سال از بین نرفته و دارای دلربایی فناناپذیر و سمبل روحیه ملیت چین است . سال ۱۹۸۷ میلادی دیوار چین به عنوان "سمبل ملیت چین در فهرست میراث جهانی ثبت شد.
اندازه این ماهِی که بومی سوماترا و شبه جزِیره مالای است تا حدود 5 سانتیمترمی رسد .اولین بار در سال 1906 به اروپا برده شد .بدن این ماهِی از طرفین فشرده است .در نیمه دوم بدن آن در هر طرف یك لکه مثلثی شکل که قاعده آن به طرف سر است قرار دارد .زاویه این مثلث در نزدیکی باله دمی در ماهی ماده کوچکتر از ماهی نر است .
تا مدتها تکثِیر آن به علت عدم شناخت اختصاصات فیزیکی و شیمیایی آب لازم برای آن عملی نبود ولی امروزه این ماهی تکثیر می شود .درجه حرارت مناسب براِی تخم ریزی آن 26 تا 28 درجه سانتیگراد است .برای تکثیر آنها یک آکوآریوم 50 لیترِی کافی است و اگر آکوآریوم بزرگتر است باید عمق آب آنرا کم کرد .ابتدا باید آکواریوم مخصوص تخم ریزی این ماهی را با انواع گیاهان ساژیتاریا و کریپتوکورین آماده کرد و دو سه روز بعد یک جفت ماهی آماده تخم ریزی را در آن قرار داد .عامل تشخیص ماهی نر خط طلایی رنگِی است که در امتداد ضلع فوقانی مثلث تِیره رنگ وجود دارد .به علاوه رنگ ماهِی نر درخشانتر است
ماهی نر اکثرا بطرف و روی ماهی ماده شنا می کند و ماهی ماده نیز اکثرا حالت شکم بطرف بالا بخود گرفته و شکم خود را به زیر برگ گیاهان می مالد و محل خوبی برای تخم ریزی پیدا می کند تا تخمها را به آنجا بچسباند .در این موقع است که تعدادی تخم کاملا روشن از مخرج تناسلی ماهی خارج می شود .این کار چندین بار زیر برگهای دیگر حدود دو ساعت انجام می شود تا وقتی که حدود 30 تا 80 تخم گذاشته شود
اگر برگها تازه و تمیز نباشند ، تخمها ممکن است به آنها نچسبیده و به پایین بیفتند دراین موقع ممکن است والدین آنها را بخورند . در حرارت 27 درجه سانتیگراد نوزادها پس از 18 ساعت از تخم خارج می شوند .لاروها بسیار شفاف هستند و گاهی تا 65 عدد یا بیشتر از تخمها تبدیل به لارو می شوند .در شرایط خوب تغذِیه ای نوزادها بعد از ِیکماه ممکن است به 10 میلیمتر برسند .در این موقع است که خال سیاه و مثلثی شکل روی بدن آنها شروع به ظاهر شدن می نماید.
خوشه پروین یا "ثریا" را بسیاری میشناسند. قدیمیها که خیلی راحت آن را در آسمان پیدا میکنند. برای مشاهده آن در ساعتهای قبل از نیمه شب ، بالای سرتان را نگاه کنید. لکه مه آلودی میبینید که با کمی دقت چند ستاره هم در آن میتوان تشخیص داد. تیز بینی چشمانتان را با شمارش ستارههای خوشه پروین بیازمایید! در هوای آلوده شهرهای بزرگ معمولا فقط 4 تا 5 ستاره پروین را میتوان دید. اگر در شبی صاف تا 6 ستاره در پروین توانستید ببینید، دید چشمانتان عادی است. در برخی شبهای صاف میتوان تا 8 ستاره را نیز در پروین شمارش کرد.
قدر ستارگان
روی هم رفته 20 ستاره پروین از قدر ششم درشخانترند. اما انتظار نداشته باشید همه آنها را بتوانید به چشم ببینید، چون برخی از آنها بسیار به هم نزدیکند و تفکیک آنها بسیار دشوار است. کسانی بودند که میتوانستند حتی تا 18 ستاره پروین را هم با چشم غیر مسلح ببینند! در مقایسه با دقت عقاب گونه دیدگان آنها ، مردمان عادی تقریبا کورند! پروین یکی از نزدیکترین خوشههای اختری باز در سراسر آسمان است و فقط خوشه باز "هوادس" در همان صورت فلکی ثور ، از آن به ما نزدیکتر است. فاصله 430 سال نوری ما را از ستارههای تشکیل دهنده پروین جدا میکند. این خوشه، پهنهای به وسعت 4 برابر قرص ماه را می پوشاند و از اینجا می توان نتیجه گرفت اندازه واقعی آن تقریبا 22 سال نوری باید باشد. اگر به دوربین دوچشمی دسترسی دارید با آن به این خوشه زیبا نگاهی بیندازید!
عکسهای زمانگیر ، پروین را در احاطه سحابی رقیقی نشان میدهند که بیش از این پنداشته میشد بازمانده دوران پیدایش ستارههای آن باشد، اما چهار سال پیش ، اخترشناسان ، با بررسی دوباره تصاویر ماهواره فرو سرخ "آیراس" دریافتند که این سحابی متعلق به خود خوشه نیست بلکه پروین فقط از میان آن عبور میکند و ربطی به آن ندارد.
منابع انرژی زمین گرمایی از قسمت کم عمق زمین آغاز شده و تا بخش هایی که دما بی نهایت است ادامه می یابد. در اعماق زمین آب های گرم و سنگ های داغ و همچنین سنگ های گداخته یا گدازه های آتشین یافت می شوند. تقریباً در همه قسمت های زمین چه کم عمق و چه عمیق درجه حرارت متفاوت است در برخی قسمت ها درجه حرارت بین ۵۰ تا ۶۰ درجه فارنهایت (۱۰ تا ۱۶ درجه سانتیگراد) می باشد. منابع بهره برداری شده از انرژی زمین گرمایی می تواند عهده دار گرمایش و سرمایش ساختمان ها باشد و توسط لوله های مدفون در قسمت های عمیق و نیمه عمیق به ساختمان ها انتقال می یابد به طوری که در زمستان، پمپ زمین گرمایی، گرما را از مبدل گرمایی گرفته و آنرا به درون ساختمان می فرستد.
در تابستان، فرآیند معکوس می شود، به طوری که پمپ گرمایی گرما را از هوای درون ساختمان به مبدل ها جابجا می کند. در این خصوص دولت ها به ایجاد نیروگاه هایی همت گماردند که در این نیروگاه ها گرمایش ساختمان ها و نیز تولید برق صورت می پذیرد این نیروگاه ها به سه دسته عمده تقسیم می گردد که در زیر به توضیح بیشتر آنها می پردازیم.
● انواع نیروگاه های زمین گرمایی
۱) نیروگاه خشک: این نیرو گاه روی مخازن ژئوترمالی که بخار خشک با آب خیلی کم تولید می کنند، ساخته می شوند. در این روش، بخار از طریق لوله به طرف نیروگاه هدایت می شود و نیروی لازم برای چرخاندن ژنراتور توربین را فراهم می کند. این گونه مخازن با بخار خشک کمیاب است. بزرگترین میدان بخار خشک در دنیا، آب گرم جیزرز در ۹۰ مایلی شمال کالیفرنیاست که تولید الکتریسیته در آن، از سال ۱۹۶۲ شروع شده است و امروزه به عنوان یکی از موفق ترین پروژه های تولید انرژی جایگزین محسوب می شود.
در نیومکزیکو، ردیفی از لوله ها که زیر خاک دفن شده اند، آب زمین گرمایی را انتقال می دهند تا گل ها و سبزیجات پرورش یابند
۲) نیروگاه بخار حاصل از آب داغ: این نوع نیروگاه روی مخازن دارای آب داغ احداث می شود. در این مخازن با حفر چاه، آب داغ به سطح می آید و به دلیل آزاد شدن از فشار مخازن، بخشی از آن به بخار تبدیل می شود. این بخار برای چرخاندن توربین به کار می رود. چنین نیروگاه هایی عمومیت بیشتری دارند، زیرا بیشتر مخازن زمین گرمایی حاوی آب داغ هستند. فناوری مزبور برای اولین بار در نیوزیلند به کار گرفته شد.
۳) نیروگاه ترکیبی (بخار و آب داغ): در این سیستم، آب گرم از میان یک مبدل گرمایی می گذرد و گرما را به یک مایع دیگر می دهد که نسبت به آب در درجه حرارت پائین تری می جوشد. مایع دوم در نتیجه ی گرم شدن به بخار تبدیل می شود و پره های توربین را می چرخاند. سپس متراکم می شود و مایع حاصله دوباره مورد استفاده قرار می گیرد. آب زمین گرمایی نیز دوباره به درون مخازن تزریق می شود. این روش برای استفاده از مخازنی که به اندازه یکافی گرم نیستند و بخار با فشار تولید می کنند، به کار می رود.
مزایای استفاده از انرژی گرمایی برای تولید الکتریسیته:
۱) تمیز بودن: در این روش همانند نیروگاه بادی و خورشیدی، نیازی به سوخت نیست، بنابراین سوخت های فسیلی حفظ می شوند و هیچگونه دودی وارد هوا نمی شود.
۲) بدون مشکل بودن برای منطقه: فضای کمتری برای احداث نیروگاه نیاز دارد و عوارضی چون ایجاد تونل، چاله های روباز، کپه های آشغال و یا نشت نفت و روغن را به دنبال ندارد.
۳) قابل اطمینان بودن: این نیروگاه می تواند در طول سال فعال باشد و به دلیل قرار گرفتن روی منبع سوخت، مشکلات مربوط به قطع نیروی محرکه در نتیجه ی بدی هوا، بلایای طبیعی و یا تنش های سیاسی را ندارد.
۴) تجدید پذیری و دائمی بودن
۵) صرفه جویی ارزی: هزینه ای برای ورود سوخت از کشور خارج نمی شود و نگرانی های ناشی از افزایش هزینه ی سوخت وجود نخواهد داشت.
۶) کمک به رشد کشورهای در حال توسعه: نصب آن در مکان های دور افتاده می تواند، استاندارد و کیفیت زندگی را با آوردن نیروی برق بالا ببرد.
این نیروگاه می تواند در طول سال فعال باشد و به دلیل قرار گرفتن روی منبع سوخت، مشکلات مربوط به قطع نیروی محرکه در نتیجه ی بدی هوا، بلایای طبیعی و یا تنش های سیاسی را ندارد.
با توجه به فوایدی که برشمردیم، انرژی زمین گرمایی، انرژی بدون آلودگی است که به رشد کشورهای در حال توسعه کمک می کند.
موارد مصرف دیگری نیز از گرمای زمین گرمایی وجود دارد. برای مثال، در (کلامث فالز) در اورگن آمریکا، زیر جاده ها و پیاده روها آب ژئوترمال لوله کشی می شود، تا از یخ زدن آن ها در شرایط هوای یخبندان جلوگیری شود. در نیومکزیکو، ردیفی از لوله ها که زیر خاک دفن شده اند، آب زمین گرمایی را انتقال می دهند تا گل ها و سبزیجات پرورش یابند. با این شیوه، اطمینان حاصل می شود که زمین یخ نمی زند. به علاوه، فصل رویش طولانی تر می شود و روی هم رفته، محصولات کشاورزی سریع تر رشد می کنند و بدون استفاده از گلخانه محافظت می شوند.
هزینه ای برای ورود سوخت از کشور خارج نمی شود و نگرانی های ناشی از افزایش هزینه ی سوخت وجود نخواهد داشت.
کشورهایی که در حال حاضر از مخازن زمین گرمایی برای تولید الکتریسیته استفاده می کنند، عبارتند از آمریکا، نیوزیلند، ایسلند، مکزیک، فیلیپین، اندونزی و ژاپن. البته کارشناسان دفتر انرژی های نو در ایران اطلس قابلیت های انرژی زمین گرمایی را نیز تهیه کرده اند به طوری که در منطقه سبلان لکه? قرمز رنگی دیده می شود که نشانگر مستعدترین منطقه برای استفاده از انرژی زمین گرمایی است. تاکنون در این منطقه ده هزار متر حفاری صورت گرفته است. قرار است از این چاه عمیق، گرمای مورد نیاز برای تولید ۱۰۰ مگاوات برق استخراج شود که عملاً اهداف دولت را نشانه گرفته است.
استفاده از این انرژی در بسیاری از کشورها در حال گسترش است. راه حل استفاده ی بیشتر از انرژی زمین گرمایی، افزایش آگاهی عمومی و تقویت فناوری مرتبط با زمین گرمایی است.
استفاده از انرژی زمین گرمایی به دلیل پایین بودن هزینه در مقایسه با انرژی خورشیدی مورد توجه است، گر چه هنوز دو برابر انرژی باد خرج برمی دارد. حداقل ۱۰۰ مگاوات برق از این طریق تأمین شود.
در زیر خیابان های کانزاس سیتی، تونل های عمیق زیرزمینی وجود دارد که گروهی از مردم بی خانمان و ولگرد در آنجا چادر زده اند.
به گزارش
نیک صالحی این اردوگاه افراد بی خانمان اکنون توسط پلیس کانزاس سیتی کشف شده و به دلیل محیط بسیار ناامن آنجا سکنه این زیرزمین های مخفی را خارج کردند.
مقامات اظهار دارند که این مردم با وضع بسیار کثیف و در بین توده ای از زباله و کهنه های کثیف زندگی می کنند.
پلیس ابتدا متوجه پوشک های بچه در اطراف جایی شبیه اردوگاه شد ، بدین معنی که در آن مکان امکان حضور کودکانی را داشت که در شرایط بسیار ناامن زندگی می کنند.
پلیس به خبرنگاران اعلام کرد که آنها مجموعه ای از تونل های بسیار پرپیچ و خم در زیر زمین را یافتند که به گزارش نیک صالحی یکی از تونل ها 6 تا 8 متر به زیر زمین می رسید و یکی دیگر از مسیر ها بیش از 1.5 متر به زیر زمین راه داشت ، آنها همچنین در این تونل ها مقداری شمع و وسایل خواب نیز یافت کردند.
هنوز مشخص نشده است دقیقا این افراد بی خانمان چه کسانی هستند و یا چطور همچین تونل های عمیقی را حفر کرده اند. در نزدیکی این تونل یک بیغوله نیز یافت شد.
هرچه مي گذرد تصور ما از داخل کره خاکي به واقعيت نزديک تر مي شود
خيلي قديم تر مي گفتندکه زمين روي شاخ گاو قرار گرفته است. حالا بياييد تصور کنيم که سياره ما يک پياز عظيم است و کسي دارد آن را مي برد تا با چاقوي بزرگش آن را براي سوپ پياز خرد کند. چون اين موضوع يک تصور است، نيازي نيست نگران نصف شدن زمين باشيد اما شايد دلتان بخواهد بدانيد که وقتي آن شخص زمين را مي برد با چه تصويري مواجه مي شود. حتماً بارها در کتاب هاي درسي خوانده ايد که زمين ما از لايه هاي مختلفي تشکيل شده است؛ هسته، گوشته و پوسته. خب اين موضوع تا حدودي درست است اما نه کاملاً. در اين سفر به اعماق زمين ما ياد مي گيريم که زمين خيلي بيشتر از آن چيزي که قبلاً تصور مي شد شبيه پياز است؛ يعني لايه هاي بيشتري دارد.
حالا ما مي دانيم که زمين حداقل يک لايه جديد دارد که از موادي با چگالي زياد تشکيل شده است. اين مواد در پايين ترين قسمت گوشته جا خوش کرده اند، يعني جايي براي هسته و گوشته اسم لايه جديد هم مثل خودش کمي عجيب است؛ «پست پروف اسکيت». (يعني کانيي که نسل بعدي پروف اسکيت است.) تا قبل از اين همه جا گفته و نوشته مي شد که هسته زمين از آهن تشکيل شده است، اما حالا بايد در اين موضوع تجديد نظر کرد. در حقيقت پروف اسکيت يک کاني خاص است که از سيليکات منيزيم تشکيل شده است. حالا در عمق زياد بر اثر فشار، پروف اسکيت به ميزان زياد فشرده شده و لايه متفاوتي به وجود مي آيد. به همين دليل به آن پست پروف اسکيت مي گويند. اين مواد چگال علاوه بر آن که وجود يک لايه ديگر را تأييد مي کنند باعث مي شوند که تکه گم شده اي از يک پازل را تأييد مي کنند باعث مي شوند تکه گم شده اي از يک پازل هم کشف شود. با وجود اين لايه، سفر امواج لرزه اي در داخل زمين به سادگي توضيح داده مي شود.
عمق در سطح
با فرستاده شدن امواج و غلط از آب درآمدن حدس ها بايد تئوري هاي جديد جايگزين آن ها مي شد. به اين ترتيب محققان تئوري پست پروف اسکيت را پيش کشيدند. اما براي اثبات آن لازم بود که آزمايش ها صحت آن را تأييد کنند. براي اين کار بايد شرايط عمقي که حدس مي زدند اين مواد در آن جا خوش کرده اند روي سطح زمين بازسازي شود و اين يعني؛ بيشتر از 3 هزار درجه حرارت و فشاري بيشتر از 1/4 ميليون برابر فشار هوا. شايد تا چند سال قبل اين موضوع خنده دار به نظر مي رسيد اما حالا به کمک سنداني از جنس الماس مي شود اين شرايط را به وجود آورد، البته فقط براي يک ملکول پروف اسکيت، اما اين هم براي خودش غنيمت است. نتايج تحقيقات نشان دادند که لايه مورد نظر بايد همان باشد که زمين شناسان حدس مي زدند و تئوري جديد از اين آزمايش سربلند بيرون آمد. حالا بهتر مي شود رفتار لايه هاي اعماق زمين را پيش بيني کرد. اما اين که اين پيش بيني ها به چه دردي مي خورند هم جالب است. با کشف جديد خيلي راحت مي شود حرکت پوسته زمين را پيش بيني کرد، موضوعي که ممکن است گامي بلند در پيش بيني زلزله باشد. شناسايي رفتار داخلي زمين به ما کمک مي کند تا نحوه تشکيل سياره مان را بهتر درک کنيم و تغييرات ميدان مغناطيسي آن را پيش بيني کنيم.
در اعماق
درست است که به وسيله امواج و مطالعه روي آن ها مي شود اطلاعات باارزشي از ساختار داخلي زمين به دست آورد اما از قديم گفته اند که شنيدن کسي بود مانند ديدن. به همين دليل در سال 2009 طرحي براي حفاري پوسته اقيانوسي تا رسيدن به گوشته ارائه شده است. پايه اين طرح در ابتدا روشي براي حفاري گاز و نفت در آب ها کم عمق بود اما قرار است در تابستان 2011 براي حفاري عميق آماده شود. به اين ترتيب و با اين حفاري اطلاعات دقيق و باارزشي درباره ساختار دقيق گوشته و کاني هاي تشکيل دهنده آن به دست مي آوريم. اين حفاري قرار است در مناطقي انجام شود که پوسته اقيانوسي کم ترين ضخامت را دارد. اين محل شايد جايي در نزديکي جزاير هاوايي باشد. قديمي ترين حفاري هاي انجام شده در اعماق اقيانوس به عمق 1/4 کيلومتري رسيده بودند. اما حالا قرار است که عمقي بين هفت تا ده کيلومتر در پوسته و گوشته حفاري شود. شايد خنده دار به نظر برسد اما رؤياي دوردست محققان اين است که به نحوي بتوانند تا هسته زمين را حفاري کنند. اين موضوع طرحي است براي آينده اما با توجه به پيشرفت هاي جديد مهندسي گفته مي شود که احتمالاً در آينده اي نزديک امکان پذير خواهد بود. حتي گفته مي شود اگر براي تأمين منابع مالي آن همه کشورهاي جهان مشارکت کنند، آن وقت تا قبل از سال 2050 مي شود يک سفر درست و حسابي به اعماق زمين ترتيب داد. منبع: مجله دايرة المعارفي دانستنيها (همشهري) / شماره 17
*به وبلاگ من خوش آمدید*
نویسنده:
*سماکان*
*تبادل لینک هوشمند*
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ستاره های سربی و آدرس semakan.LXB.ir و یا این آدرس http://semakan.loxblog.com لینک نمایید ، در این صورت سیستم ابتدا وجود لینک من را در وب سایتتان بررسی میکند ، سپس لینکتان را در وب سایتم ثبت می نماید .
Ahvazkian@Gmail.com
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ستاره های سربی و آدرس semakan.LXB.ir و یا این آدرس http://semakan.loxblog.com لینک نمایید ، در این صورت سیستم ابتدا وجود لینک من را در وب سایتتان بررسی میکند ، سپس لینکتان را در وب سایتم ثبت می نماید .